۱۳۹۵/۱/۱۹

چارلی کیه اینجا؟

پیشتر براتون گفتم حالم که سرِ جاش آمد براتون قصهِ کاریکاتور، آزادی و دیگر چیز‌ها رو میگم. حالم خراب نیست چونکه بیمار هستم یا کسالتی دارم. نخیر. جسما تندرست هستم ولی روحم را هی آزار میدن.
حالم می‌ریزه به هم برایِ اینکه این اخبارِ ضدّ و نقیض و این اداهایِ گوناگون که هر بار یک مسیر دیگه را نشان میده و به یک چیزِ دیگه اشاره میکنه، حسابی‌ انسان را گیج میکنه و نمیدونه دیگه که قسم حضرتِ عباس حضرات را باور کنه یا دمِ خروس را. میدونم که جوانتر‌ها از بس که تویِ دنیایِ مجازی غوطه ورند،  ماجرایِ سوگند به حضرتِ عباس و دمِ خروس را نمیشناسند. برید از بزرگتر‌هایِ دور و بر بپرسید تا ما هم اینجا بتونیم به کارمون برسیم.
والله علتِ این گیجی و بیحوصلگی من این بود که یادم افتاد به ماجرایی حدود سه‌ چهار سالِ پیش که در دانمارک اتفاق افتاد که یک کاریکاتور کشیدن و مردمِ یک عده از کشورها اعتراض کردند که چرا به مقدسات و اعتقاداتِ ما توهین می‌کنید؟ قبول نمیخواهید بکنید، نکنید ولی دیگه توهین چرا؟ اینوریها هم با نگه کردنِ عاقل اندر سفیه یک نظری بهشون انداختند و خیلی آرام با لبخندی بانمک  گفتند در مبانیِ دموکراسیِ ما مطبوعات آزادند، نظرات هم آزادند و هر کس میتونه بدونِ ترس نظرِ خودش را بیان کنه. در ضمن اضافه کنم که در گیر و دارِ ماجرا نمی‌دونم چی‌ شده بود که اینوریها یادشون رفت به اونوریها بگن که باوجودِ تمامِ اینها در دموکراسی، توهین و مسخره کردن دیگران آزاد نیست. ولی‌ خوب بماند. واردِ این بحث نمیشیم فعلا.
آقا ما عزمِ اینها را برایِ دفاع از مبانیِ دموکراسی که حقیقتا هم چیزِ خوبی هست دیدیم هم خوش حال شدیم و هم گفتیم بارک الله، دمتون گرم ولی‌ جسارتا یک پرسش. ببخشیدا.
هفته قبل یک بابایی در اینجا در موردِ اردوغان یک جکی گفت و کاریکاتوری هم پخش شد.
اردوغان هم سفیرِ آلمان را در عرض دو روز سه‌ بار احضار کرد و سین جیمش نمود. دیشب در اخبار کانالِ یکِ دولتی آلمان رسما اعلام شد که کانالِ ZDF این را رسماً از برنامه هاش و از سایتِ اینترنتِ خود  پاک و حذف کرده. یادمون نره که ZDF   یکی از دو کانالِ سراسری تلویزیون دولتی هست و چیزی نیست که دولت درش دخالت نداشته باشه.
ای بابا، من پس از جریانات تروریستی پاریس که در آن مردم  بیگناه عادی کوچه و بازار کشته شدند، فکر میکردم که اینجا همه چارلی هستند. دستکم همه یک نشان به سینه زده بودند و من چارلیم من چارلیم میگفتند. خانم صدراعظم ما هم در کنار دیگران در پاریس همراه با آقای اولاند در پشتیبانی از مطبوعات آزاد و منجمله چارلی ابدو در خیابان دست در دست به تظاهراتی نمادین پرداخت و چارلی شد  ولی‌ به نظر میرسه که کسی‌ دیگه اینجا نمیخواد چارلی بشه چونکه همه میترسند که ترکیه دوباره در‌ها را باز کنه و به پناهجوها بگه بروید تو حیات بازی کنید.
پریشب تا حالا که اینرا در اخبار دیدم همه اش توی فکر هستم. ممکنه یک بنده خدایی به من بگه در مذاکراتِ آینده صدرِ اعظمِ آلمان با مثلاً سرانِ جمهوریِ خلقِ چین یا یک کشور دیگه وقتیکه  برایِ فرمالیته هم که شده در موردِ مطبوعاتِ آزاد و آزادیِ بیان خواستند صحبت بکنند، کی‌ باید به کی‌ پند بده؟
در ضمن تنها از روی کنجکاوی میپرسم ها وگرنه غرضی درش نیست. ببینم رئیس جمهور یک مملکت هفتاد هشتاد میلیون نفری ( که در آن بیش از نیمی از خود جمعیتش با رئیس جمهور و سیاستها و کارهایش موافق نیستند) مقامش از خدا و پیغمبر یک میلیارد و دویست میلیون نفری سی چهل تا کشور بالاتره که مطبوعات اینجا اینجوری در مقابلش عقب نشینی و ماستها را کیسه میکنند ولی در آن دو مورد دیگه جایز و نشان پیشرفتگی میباشد؟
یک بام و دو هوا؟   الگوی لرزش دار در رفتارها و گفتارهایمان  که نداریم. یا اینکه داریم  و من بیخبر مانده بودم؟

پرسش سفسطه ای بود ولی از آنجا که به سبک همان سفسطه های مدل اینجا مطرح شده، موقع طرح سئوال، حسابی حال داد.

هیچ نظری موجود نیست: