۱۳۹۱/۹/۹

در باغ سبز

نمیخوام توی ذوقتون بزنم ها. قبول هم دارم که همه ملت در اسارت محض هستند و اعصاب همه هم خط خطی هست ولی بالاغیرتا و انصافا برنامه بعدیمون چی هست؟ کجا هستیم و کجا میخوایم بریم؟ 

خودم میدونم. میخواهیم آزاد بشیم. آزادی آقا جان آزادی. میفهمی؟
فهمیدم آقاجان، چرا داد میزنی؟
خب ما هم همینو میگیم ولی این آزادی چی هست؟ چطور بدست میاد و از همه مهمتر چطور میشه حفظش کرد؟ قراره کسی به ما آزادی بده؟ این بابا کی هست؟ سابقه کاریش چی هست؟

والله ما که سر در نمیاریم. همه از آزادی میگن ما هم خوشحال میشیم ولی همه هم ببخشیدا مثل سگ و گربه میفتند به جان همدیگه.

معنی این آزادی اینه که ما آزادی میخوایم که آزادانه پدر همدیگه رو دربیاریم؟
یا اینکه آزادی میخوایم که بعدش آزادنه بفهمیم که هیچ برنامه و طرحی برای حل مشکلاتمون که ماشاءالله یکی و دوتا هم نیستن نداریم؟ دممون گرم.
هرکی هم میخواد مشکلات مارو حل کنه آزاده. دمش گرم.
هرقیمتی هم که طلب میکنه بازم آزاده. دمش گرم؟ دممون گرم؟ !! ؟؟
نتیجه کارش هم آزادانه هرچی میخواد بشه. شد که شد.
ماهم در عوضش در کمال دموکراسی آزاد خواهیم بود که نق بزنیم و انتقاد بکنیم البته یواشکی. 
در ضمن آزاد خواهیم بود که هیچ کار عملی هم نکنیم. 
به، خودمونیم این یکی برای خیلیها بهشته. 

خب پس فرقش با حالا چیه؟ با این حساب بنظر میرسه که ما همین الآنش هم آزاد باشیم ولی خودمون ندونیم. 
پس چرا راحت نمیشینیم زندگیمان را بکنیم؟

ببخشید که اینهمه سئوال میکنم ها ولی چه کار کنم؟ جزو العوام کالانعام هستم.



هیچ نظری موجود نیست: