۱۳۹۶/۷/۲۹

بازهم پارانوئید شدم؟

نمیدونم که این بیماری کی دست از سر من بر میداره؟ پارانویایم را میگم.
همش فکر میکنم که یک تئوری توطئه در کاره. هرچی هم که ضمیر خودآگاهم بهم میگه که در اصل چیزی بنام  تئوری توطئه اصلا وجود نداره و اینرا تنها کسانی ساخته اند که تئوری متقابل ندارند و از زیر جواب میخواهند فرار کنند، باز هم میگم نه. تئوری توطئه وجود داره و بدتر از اون. میگم که خودم دارم تئوری توطئه را برای خودم درست میکنم.
خلاصه حسابی کلافه شدم.
احساس میکنم که یک دستهایی داعش را بوجود آوردند تا یک منطقه بخصوصی را یا برای کسی بگیره و یا اگر نشد دستکم برای دیگران به سرزمین سوخته تبدیل بکنه.  حالا که نشد یکدفعه در همان ناحیه یکدفعه اعلام استقلال میشه و یک دستهایی همزمان و از هر طرف به جریانهای شیعه و سنی دامن میزنند.
جالبیش هم اینستکه اگر در کاتالان اعلام خودمختاری و یا استقلال بشه و دولت مرکزی مخالفت کنه، همه مخالفند ولی اگر در منطقه خاورمیانه جایی اعلام استقلال کنه، این روند دموکراسی هست که داره خودش را به کرسی مینشاند.  
همزمان با اینها یکدفعه پلیس تعلیم دیده آمریکایی هست که دهها دهها در ایالت پکتیای افغانستان در کنار دهها دهها کودک کشته میشوند و مسجد شیعیان هست که در قلب کابل به هوا میره و در همان زمان همین اتفاق برای مسجد اهل تسنن در گور اتفاق میافتد.
در عراقی که همه داشتند همدوش و همسایه و در کنار هم بر ضد داعش مبارزه میکردند یکدفعه یادشان به شیعه و سنی افتاده و کرد و عرب شدند و اسلحه به روی هم کشیده اند.
کشوری که حدود و ثغور عراق را تضمین کرده بود حالا داره تنها هشدارهای ملایم میده.
کشوریکه مدتهای مدید تنها نظاره گر ویران شدن کشورهای پیرامونش بود یکدفعه احساس ناامنی میکنه و از بلندیهایی میگذره و پایگاههای مشکوک را بمباران میکنه. همین کشور زمانیکه جبهه نصره  کنارش ترق و توروق راه انداخته بود احساس ناامنی نمیکرد و مشکوک نمیشد که هیچ زخمیهایشان را هم برای مداوا به بیمارستانهای خود میبرد.
همه اش فکر میکنم که دستهایی در دستهایی قرار گرفته اند و کارهایی برای خراب کردن کارهایی میکنند. 
جنبشهای ملایم و مصلحی که در درون کشورهای منطقه به راه افتاده بودند را با اینکارها دارند به عقب میرانند و تندروترها را میدان میدهند. انگار که عمدی در کار باشه.

همه و همه اینها تنها زائیده پارانویای خودم هست و نمیدانم که چه کارش کنم.

۱۳۹۶/۷/۱۳

ایران چوبی در دست آمریکا یا کره چوبی در دست ایران؟

با سرِ کار آمدنِ ترامپ رییس جمهورِ آمریکا در کنار چیزهای دیگر فشارها بر رویِ کشورهایِ ایران و کره همزمان انجام گرفتند.
ظاهراً رییس جمهورِ جدید مفادِ قراردادِ برجام را در موردِ ایران کافی‌ نمیدانست ( البته ترامپ پیش از انتخاب گشتن این مطلب را بارها عنوان کرده بود.)
همزمان نیز گفتگوها با کره بیشتر از پیش به بن بست رسیده بودند زیرا فشارهایِ آمریکا بر کره آفزایش یافته بودند.

کشورهایِ دیگرِ جهان به این دو موضوع با نگرانی‌ِ زیاد مینگرند زیرا خشن برخورد کردنِ به ماجرا میتواند تمامِ رشته‌ها را به پنبه مبدل نماید.

به نظر می‌رسد که شیوه برخوردِ آمریکایِ پس از برجام با ایران حاملِ پیامی ناگفته برایِ رهبرانِ کرهِ شمالی‌ باشد که آمریکا حتی برجام را هم ناکافی میپندارد و در گفتگوهایِ احتمالی‌ با کرهِ شمالی‌، رهبرانِ این کشور باید آنرا مدِّ نظرِ خویش قرار دهند، چیزیکه رهبرانِ کره شمالی‌ را نه‌ تنها به ترس نینداخت بلکه به واکنشِ منفی‌ِ شدید هم واداشت بطوریکه حتی همپیمانانِ آمریکا چون چین و روسیه را نگران ساخت.

همین واکنشِ منفی‌ و خطرناکِ کرهِ شمالی‌ مبدل به زنگِ هشداری گشت برایِ آمریکا و هم پیمانانش که خروجِ از برجام و به قولِ معروف ایرادهایِ بنی‌ اسرائیلی از آن‌ گرفتن، میتواند به کجاها کشیده شود. چیزیکه آصلا قابلِ دستِ کم گرفتن نمیباشد.

آمریکایِ ترامپ از رویِ ناپختگی سیاستی  به  کار برد  که در آن‌ میخواست از ایران چوبی  برایِ تهدید و تحدیدِ کره شمالی درست نماید، از کره چوبی درست شد و دنیا را ترساند. هرچند که مقامهایِ رسمی‌ و غیرِ رسمی‌ِ ایران همواره عنوان کرده اند که این کشور بدنبالِ ساختِ سلاح‌هایِ هسته‌ای نیست و بر آن‌ نیز پیوسته تاکید ورزیده اند.

امروزه حتی برخی‌ از دموکراتهایِ آمریکا، می‌گویند با وجودِ کمبودهایی که آنها در برجام به ضررِ آمریکا می‌بینند، خروجِ از برجام را پیشنهاد نمینمایند.

سیاستهایِ آقایِ ترامپ از زمانِ به قدرت رسیدن همواره تحریک کننده بوده اند که در آن کوشش شده طرف مقابل را به لجبازی وادارند.

۱۳۹۶/۷/۱۱

ما، جهان و اقلیم کردستان

هر چند که این چیزی را که اکنون مینویسم خیلی وقت است که دلم میخواست بنویسم ولی همیشه چیزی پیش میآمد تا که امروز دیگه بخودم گفتم هرچه باداباد. برو و بنویس.
پس از اعلام اینکه بارزانی در اقلیم کردستان میخواهد دست به همه پرسی بزند ( این میان زد و تمام هم شد ) شعارهای له و علیه زیاد داده شد و هرکسی میخواست مردم را بسمتی بکشاند که بنظر من بایستی ریشه یابی شوند. پیش از اینکه هم ادامه دهم واضح و رک میگویم که هر گاه از دیگران صحبت کردم، منظورم حتما مردمان هستند و نه سرکردگان آنها. سرکردگان و دولتها میآیند و میروند. مردمان و ملل میمانند.
نخست باید دید که از میان ما ( هیچ کاری به دیگران، چه منطقه ای و چه فرامنطقه ای ندارم. آنها بدنبال منافع خویشند ) چه کسانی موافق و چه کسانی مخالف بودند. پس نقطه اصلی کانون " ما " میباشند. این " ما " نیز درونمرزی و برونمرزی ( مرزهای کشور ایران کنونی ) دارد.
خب موافقین که مشخصند. بیشترشان کردهای ساکن شمال عراق هستند و نیز باشندگانی در ایران که به کم و زیاد بودن تعدادشان اصلا کاری ندارم چونکه ربطی به ماجرا ندارد.
از بزرگترین مخالفان میتوان دولت ایران را نام برد که بایستی دید چرا مخالف است.
اینجا و در این جمله بخصوص مجبورم موافق و مخالف را یکجای گردآورم ( چونکه حقیقتا نیز یکجای هستند ) و آنها را "ما"ی درونمرزی بنامم.
ما با باشندگان کرد شمال عراق که از هم فرهنگان و هم ریشه گان ما هستند هیچگونه مشکلی نداریم که هیچ بلکه از وجودشان و بودنشان خوشنود و خوشحال هم هستیم. در برهه هایی از تاریخ از یکدیگر بدورمان نگاهداشتند ولی هیچگاه نتوانستند که پیوندهایمان را بکل از هم ببرند و ما را به نفی یکدیگر وادارند. هر چند که این آخری مطلوب خیلی ها بود و هنوز هم هست.
این از " ما " که شامل بخشهای بزرگی از دولتیان و حکومتیان و صاحبنظران درون ایران هم میشود.
اما دولت ایران. دولت ایران موظف میباشدن که رسما با جدایی بخشهایی از عراق از حکومت مرکزی مخالف باشد و این امری بسیار درست است.
بنا به توافقنامه ای که پس از اشغال عراق توسط ارتش آمریکا بعمل آمد بسیاری از کشورها از جمله ایران و آمریکا متعهد گشتند که تمامیت ارضی عراق را حفظ و پایداری نمایند. این امر را آمریکائیها مجبور شده بودند با فشار ایران در مورد افغانستان هم انجام دهند. یعنی تمامیت ارضی افغانستان از سوی کشورهای پیرامونش و کشورهای ناتو تضمین شده است.
تنها زمانیکه بخشی یا بخشهایی از این دو کشور با توافق حکومت مرکزیشان همه پرسی برای اعلام استقلال برگزار نمایند و نتایج این همه پرسی به جدایی و استقلال این بخش یا بخشها برسد است که دولت ایران میتواند مخالف رسمی خویش را بازپس گیرد. این امر نه در مورد افغانستان انجام گرفت و نه دولت مرکزی عراق موافقت خود را با انجام این همه پرسی اعلام نمود. بنابراین از لحاظ حقوق بین المللی دولت رسمی ایران نمیتواند موضعی جز پایبندی به اصل حفظ تمامیت کشور عراق اتخاذ نماید.
هر چند که کشوری مانند آمریکا از یکی دوسال پیش با آگاه شدن از قصد بارزانی دست به ایجاد کنسولگری بزرگی ( که بعدها سفارتخانه آمریکا در کشور اقلیم کردستان میشد ) زد اما با توجه به اصل تعهدش در پشتیبانی از اصل تمامیت ارضی عراق بعدها با انجام همه پرسی و نتایج آن مخالفت نمود.
برای دولت و ملت ایران هیچگاه مشکلی با باشندگان اقلیم کردستان که هم فرهنگان و همریشگان ما هستند، بوجود نخواهد آمد ( چه در قالب کشوری مستقل و چه بعنوان بخشی از کشور عراق ) مشروط بر اینکه دولت مرکزی عراق از نظر حقوقی با این همه پرسی و نتایج آن موافقت نماید و یا جامعه بین المللی رسما پشتیبانی خویش را از حفظ تمامیت ارضی این کشورها پس بگیرد که در این صورت راستی جامعه بین المللی شدیدا به زیر علامت سئوال خواهد رفت.
تنها همین را میخواستم بگویم.

اینکه هزار دلیل و برهان و سند و مدرک از اینطرف و آنطرف رو میشوند تا قصد اصلی این و آنرا از انجام اینگونه همه پرسیها نمایان و عریان کنند، مسئله دیگریست که ربطی به محتوای این نوشته ندارد و کسانیکه آنها را مینویسند و پخش میکنند، خودشان هم باید پاسخگو باشند.