۱۳۹۵/۶/۲۵

نگاهی کوتاه به روندی با تبعات طولانی

یادم میاد که چند سال پیش که روزنامه ای در دانمارک به چاپ کاریکاتورهایی مبادرت ورزیده بود که خشم یک عده را برانگیخت تمام به اصطلاح روشنفکران و از ما بهتران اروپایی جمع شدند و گفتند بله ما اینجا یک رشته ارزشهای مدنی و اجتماعی را بدست آوردیم که حاضر نیستیم به هیچ وجه از دستشان بدیم. این جمله خیلی زیبا بنظر میآمد. سیاستمداران اینجا هم مستقیما دخالت نکردند ولی خیلی فیلسوفانه و با دید از بالا به پائین و لبخند ملیح بر لبان این جمله را تائید و همراهی کردند. درضمن ذات خود جمله " ما اینجا یک رشته ارزشهایی اجتماعی و مدنی را بدست آوردیم که حاضر نیستیم به هیچ وجه از دستشان بدهیم" بسیار درست و معقول هست ولی بین خودمان بماند تفسیر و تعبیر و سوء استفاده ای از آن انجام گرفت. بنظر من آزادی معنای اینرا نمیده که به اعتقادات دیگران توهین کنند. میتوانند نفی کنند، میتوانند نپذیرند ولی توهین کردن؟
فرقی هم نمیکنه که کدام گروه و از کدام کشور. ضمن اینکه توقعات از کشورها و دولتهایی که خود را دموکرات وبانی و حامی آن میدانند مسلما بمراتب بالاتر از دیگر کشورها میباشد.
به نشریه چارلی ابدو که حمله شد و یک مشت انسان را کشتند باز هم یک عده از روشنفکران و ایندفعه حتی سیاستمداران جمع شدند و گفتند ما از نظر آزادی مطبوعات و آزادیهای اجتماعی به جائی رسیدیم که حاضر نیستیم همینطوری از دستش بدیم و بعدش هم شروع کردند مانند فیلم اسپارتاکوس، شعار دادن که چارلی منم و چارلی منم. این جمله حاضر نیستیم آزادیهای اجتماعی و مطبوعاتی را از دست بدیم خیلی زیبا بنظر میآمد. بین خودمان بماند ،یادم افتاد که اولریش تیلگنر  Ulrich Tilgner  که بیست و پنج سال خبرنگار در خاورمیانه بود و زمانی گزارش اتفاقاتی که در افغانستان می افتند را میداد، وادار کردند تا بخشهایی از گزارشش را در مورد نحوه و عملکرد نیروهای ناتو و آمریکا در افغانستان حذف کند. طرف هم کانال دولتی تلویزیون آلمان را رها کرد و شروع به کار در تلویزیون سویس نمود و بعدش هم وجودش کمرنگتر شد. وقتی که یادم به این داستان افتاد زیبایی جمله بالا کمی برایم متزلزل شد.
چند وقت بعدش چند کودک دبستانی مسلمان در پایان درس روزانه از دست دادن به آموزگار خود که یک زن بود خودداری کردند. این جریان در سویس اتفاق افتاد. گویا در سویس در پایان کلاس و پیش از آنکه  شاگردان به خانه بروند به صف ایستاده و ضمن دست دادن به آموزگار خویش خداحافظی میکنند و به خانه میروند. چندین دهه همه همینکار را میکردند و مشکلی نبود ولی حالا یکدفعه  یکعده یادشان افتاد که این کارها گناه هستند و نباید انجامشان داد. باز هم جوامع و کشورهای اروپائی گرد آمدند و گفتند ما ارزشهایی داریم که برای بدست آوردنشان سالها و سده ها جنگیدیم و تلاش کردیم تا سر انجام بدستشان آوردیم و حالا هم نه میخواهیم و نه باید که از دستشان بدهیم. بنظر من جمله زیبایی بود. آخر سر هم برنامه یکجورهایی ماست مالی شد و رفت و صدای کسی هم دیگه درنمیاد. منهم دیگر خبر ندارم که مراسم خداحافظی حالا بالاخره انجام میشه یا نه.
ولی بعدش گروههایی آمدند و کارهای نابکارانه ای انجام دادند و بر مقدار خشونت و عدم اعتماد اجتماعی (مردم به مردم)  در جوامع اروپایی افزودند و در اینطرف هم گروههای افراطی بوجود آمدند و در مقام پاسخگوئی در همان سطح برآمدند. در همین گیر و دار یکعده هم یکدفعه یادشان افتاد که میخواهند به کنار دریا و استخرها  بروند و آنهم با بورکینا و یکعده دیگر هم یادشان افتاد که وای آزادیها دارند از دست میروند. سیاستمداران اینجا ( آلمان ) هم که دو سه بار طعم لجبازیها و سماجتهای اردوغان را چشیده بودند گفتند برای ما مشکلی نیست که عده ای با بورکینا شنا کنند بلکه برای مهم اینستکه آنها شنا کنند. بنظر من اینهم جمله زیبایی بود چونکه معتقدم این مسئله را باید به خود خانمها واگذاشت که چه دوست دارند بپوشند و چه چیز را نه و مسئولیتهای نتایجشان را هم خودشان بعهده بگیرند.
در کنار همه این کشمکشها بنظر میرسد که سیاست تنها به بده و بستانها و نه خود اصولها و ضوابط دلچسبی دارد. یعنی بعبارتی روابط پر زورتر گشته اند از ضوابط. بخاطر همینهم اینجا و آنجا زیرسبیلی از کنار خیلی از چیزها میگذرند. چیزهایی که خودشان در واقع پایه و اساس اغتشاشات و بی نظمیهای اجتماعی بعدی هستند.
زمانی که سرویس اطلاعاتی آلمان گزارش داد که کشور عربستان بخشی از سلاح هایی را که از آلمان دریافت میکند در اختیار گروههای داعش میگذارد، صدراعظم اینجا گفت ما روابط اقتصادی خوبی با عربستان داریم و سرویسهای اطلاعاتی هم کار خودشان را بکنند و به کار خودشان برسند و این مسائل را رها کنند.
زمانی هم که پارلمان آلمان نسل کشی ارمنیها را محکوم نمود، کشور ترکیه بلافاصله ملاقات سیاستمداران آلمانی را با نیروهای ارتش آلمان که جزو ناتو بودند و در یک پایگاه ناتو در ترکیه مستقر بودند، ممنوع کرد و دولت آلمان بلافاصله اعلام نمود مصوبات مجلس آلمان برای دولتی الزامی نیستند. خیلی جمله زیبایی بود. مجلسی که مردم انتخاب کردند و میبایستی قوانین را تائید و یا تکذیب کنند مصوباتشان برای دولتی که از میان خودشان انتخاب شده الزامی نیستند. جمله در ذات خود منفی است ولی زیبا هم هست و زیبائیش هم در اینستکه به راحتی مفهوم  عمو برو برس به کارت اینجا حرف آخر را من میزنم را تفهیم میکند.
چیزیکه بنظر من از همه جالبتر و زیباتر بود این بود که این جملات زیبا از ابتدا تا بحال همه شان هم موید اعمال و رفتار استفاده کنندگانشان نبودند و وزنهایشان نهایتا کمی جابجا شد.

اینوریها شروع کردند به تعامل و اونوریها دیگه خواستهایشان را در محدوده جغرافیایی خاصی مطرح نمیکنند. هنوز هم یکعده اینرا زیبا میدانند ولی یکعده هم افراطی و عصبی و شدند.