۱۳۹۰/۱۲/۱۱

بیدار شدم


شماها تا حالا خواب بودید که یکهو با صدای جیغِ بلند شید و از خواب بپرید و وحشت زده فکر کنید وای خدا جونم چی‌ شده؟ کدوم مغولی حمله کرده؟ کدوم صدامی باز داره بمبِ شیمیایی میریزه روی سرمون، کدوم حسین اوبامایی میخواد موشک دموکراتیک بهمون بزنه، کدوم رئیس جمهوری بازم داره وعده سر خرمن بهمون میده و اینطور چیزا؟
خدا بهتون روز بد نده، من این بلا سرم آمد.  چند شب پیش که خوابیده بودم، یکدفعه با صدای جیغ عیال چنان از خواب پریدم  و رفتم توی آسمان که خوردم به سقف.
بیچاره خوش حال شده بود که ایران جایزه اسکار گرفت. منهم خوش حال شدم، خیلی‌ هم خوش حال شدم ولی‌ نه‌ اینجوری. من آرامتر خوش حال شدم.
بعدش هم توی سرما با پیژامه رفتم توی بالکن که سیگار بکشم، فقط نمیدونم چرا عیال بعدش دیگه خوش حال نبود. منهم نبودم، یعنی خوش حال بودم که برنده شدیم ولی‌ خوش حال نبودم که تا صبح دیگه خوابم نبرد. نمیدونم چرا.
آقا به کسی‌ نگیدها ولی‌ این اواخر یک عادت خیلی‌ بد پیدا کردم. هر وقت که دچار بیداری میشم، به یک چیزایی فکر می‌کنم که وقتیکه بیدارم و خوش حالم فکر نمیکنم.
آدم وحشت میگیردش وقتی‌ که به این چیزا فکر میکنه، خنده‌ه اش هم میگیره ولی‌ وحشت بیشتر. بعدش هم هی‌ چایی پشت چایی، چونکه نمی‌دونی که چه کار بکنی‌، همه خواب هستن فقط تو بیداری، بعدش هم ببخشیدا گلاب به روتون ولی‌ جواب چایی خوردن‌ها رو باید بدی. خواب هم که هیچی‌، قربونش برم.
فرداش هم خمار نشستی و عیال با حالت نیمه غضبناک بر و بر نگاه تو میکنه، تو هم با ریق در رفته مال مال نگاه اون ولی‌ فکری که کردی هنوز توی کلّه مبارکت داره  برای خودش ویراژ میره.

اولش نمیخواستم براتون بگم که به چی‌ فکر کردم ولی‌ خوب حالا که شما اینجا نشستین و منهم حال و حوصله اش را دارم، براتون میگم.

راستش جریان اینجوری شروع شد که اولش یادم افتاد به یک ویدئو که از کرزای دیده بودم. بیچاره توی لویه جرگه بود و داشت برای ملت خودش لاف میزد.
میگفت ما شیر هستیم و هر کس که آمده افغانستان باید بدونه که با شیر کاری نباید داشته باشه، همه برن یک جای دیگه جنگل حال کنند و خونه شیر را بگذارن دست خود شیر.
ملت هم که اکثرشون ریششون سفید شده بود، همگی‌ خوش حال که بله همین‌طوره که آقای رئیس جمهور میگه، فقط یادشون رفته بود که شیر حامد مسافت یک و نیم کیلومتری بین محل اقامتش تا سالن لویه جرگه را از ترس اینکه مبادا بزننش با چرخ بال رفته بود.
و همینطور یادشون رفته بود که شیر حامد را خود مزاحمین آوردن. بگذریم.
از طرف دیگه چند تا روزنامه اینجا نوشتن که یک عده به این فکر افتادن که پشتونستان افغانستان و پشتونستان پاکستان رو جدا کنن و ازش یک کشور مستقل درست کنن.
یک عده هم نمیدونم که به کدوم کتاب تاریخی مراجعه کردن که کشف کردن قوم پشتو ریشه بنی‌ اسرائیلی داره و اینها اصلا یک روح در دو بدن هستن که مثل فیلمهای فردین بعد از مدتها دوری میخوان به هم برسن.
میدونین آدم این چیز‌ها رو که یکدفعه پیداشون میشه ولی‌ خیلی‌ زود کلی‌ طرفدار پیدا میکنه، میشنوه یا میخوانه همچی‌ بفهمی نفهمی یک کم به همه چیز مشکوک میشه.
ولی‌ همین بفهمی نفهمی مشکوک شدن را هم هیچ ایرج پزشکزادی با سیصد تا کتاب دایی جان ناپلئون نمیتونه کامل تعاریف کنه.
خوب اونشب  سانفرانسیسکو نبودیم  ولی‌ فکر که میتونستیم بکنیم، پس شروع کردیم به فکر کردن که آخه این کارها به سود کی‌ میتونه باشه، چه برنامه‌ای پشت اینها هست و خلاصه از اینطور چیزها.
در ضمن کنارش هم بگم دو سه‌ بار هم یادم به این پریسا  افتاد که هی‌ میاد میگه چیزایی که یادت میفته  بنویس ولی‌ خودش در میره و پیداش نیست. به اون هم یادم افتاد.

سرتون را درد نیارم، هر چی‌ فکر کردم دیدم اگر وضع منطقه متشنج باقی‌ بمونه چند تا کشور در دراز مدت حال و احوالشون خراب میشه.  
ایرانی مگر میشه که اسمون و ریسمون را بهم نبافه؟ خب منهم یکیش.

بنظر من یکی از اینهایی که دستشون میره زیر اسیاب، روسیه هست که کنار سوریه متشنج و ایران ملتهب احتمالا باید یک پشتونستان را که با سایه خودش هم درگیری داره، تحمل بکنه.
همچین پشتونستانی باعث میشه که وضعیتِ جغرافیایی پاکستان از نظر نظامی قابل دفاع نباشه، پس بین پاکستان و پشتونستان نوظهور مجادله پیش میاد و این اجتناب ناپذیره.

پاکستان که بیاد تو، پای هند  هم خود به خود به جریان کشیده میشه و این چیزی نیست که از دید چین مخفی‌ بمونه، چونکه چین خودش با هند اختلافات حل نشده مرزی داره، پس تمام این کشورها مجبور میشن که یک جوری خودشون و نیروهاشون را اونجا متمرکز کنند.

جالبیش اینه که همه این کشورهای به اصطلاح در حال رشد و قطبهای صنعتی آینده جهان عجیب و غریب به منابع انرژی اسیای میانه وابسته هستند.
چین که تعارف را هم کنار گذاشته و داره مرتب خط لوله نفت و گاز به اونطرفها میکشه. حالا شیر تو شیر شدن منطقه همه این حسابها رو بهم میزنه. 

آقا این چه وضعیه؟ ما تا میخواهیم یک چیزی تعریف کنیم، عیال برامون کار درست میکنه.  بقیه اش که جالبتره که.
من باید برم ولی‌ دنباله فکرهام را بعد براتون مینویسم. خدا عمرتون بده، ما رو از این خیالات بکشید بیرون ولی‌ تا اون موقع این ویدئو شیر کرزای رو هم نگاه کنید.



چیه بابا، داد نزن آمدم. یک کم صبر بده.