۱۳۹۳/۱۱/۱۰

اتفاق

بالاخره کار به میمنت و مبارکی به پایان رسید. یعنی‌ چی‌ کدام کار؟ خوب ه‌‌مون کارِ برنامه ریزی شده دیگه.
خودتون را به کوچه علی‌ چپ نزنید، ناقلاها. فکر می‌کنید که من از تی‌ تی‌‌ای پی‌   TTIP و رابطه اش با حوادثِ اخیرِ اروپا خبر ندارم؟ داستانیست که بر هر سرِ بازاری هست.
کوتاه برایِ این اکبر آقائی که بغلِ دستم نشسته و مرتب می‌پرسه تی‌ تی‌‌ای پی‌  TTIP چی‌ هست تعریف کنم تا او هم مثلِ شما آگاه بشه.
اکبر جان این تی‌ تی‌‌ای پی‌   TTIP یآ قراردادِ تجاری یک عهدنامه هست میا‌‌نِ آمریکا و اتحادیه اروپا که طبقِ اون تمامِ چیز‌هایی‌ را که اروپاییها در دو و نیم دهه گذشته براش جنگیده بودند و تلاش کرده بودند و بیشتر هم در زمینه محیطِ زیست و چیز‌هایِ وابسته به اون بود را دو دستی‌ تقدیمِ  اچناس و فرآورده های آمریکا میکنه و بهشون میگه هر آشغالی که دارید می‌تونید بیارید اینجا بفروشید فرقی هم نمیکنه که اگر تغییر ژنتیک در آن انجام داده باشید یا نه.  اگر هم ملت شلوغ کردند و به قولِ معروف افشاگری کردند و شما نتونستید جنس‌هاتون را با خیال راحت بفروشید، دولت‌هایِ ما خسارتِ شما را میدن.
دو سه‌ بار که دولت برایِ جبرانِ خسارت شرکتهای آمریکایی مالیات‌ها را برد بالا، دیگه همگی‌ اینجا نقره داغ شده  و یاد میگیرن که صدایِ هیچ کس دیگه در نیاد.
پدرانِ ما هم که دم از محیطِ زیست و غذایِ پاک می‌زدند
مست بودند اگر چیزی خوردند
چیز فراوان خورند مستانا
حالا اکبر جان فهمیدی؟ خب پس بگذار دو کلام با اینها دردِ دل کنم.
بله، جانم براتون بگه، این قرارداد را داشتند پشتِ درهایِ بسته امضا میکردند که نمیدانم کدام شیرِ نا پاک خورده‌ای از ماجرا خبر دار شد و جریان را لو داد. آقا اولش حاشا کردند و زیرش زدند ولی‌ دیدن نخیر طرف‌ها دست بردار نیستند و ول نمیکنند. حسابی کلافه شده بودند. این یکطرف ماجرا بود. طرف دیگر ماجرا هم جریانهای اخیر اوکرائین هست. همان اوکرائین که مبدل به پیراهن عثمان شده.
خوب از اونجایی که من پارانوئید هستم و همیشه یک دست‌هایی‌ را پشتِ یک کارهایی میبینم و به زمین و زمان هم شک دارم ( که علتِ همه اینها هم، این کارهایِ بی‌ سر و پاست که قدرتمداران انجام میدن، وگرنه این نمایندگان به صورتِ دموکرات انتخاب شده ملت چرا ماجرا‌ها را از موکلینِ خودشان پنهان میکردند؟) به هر حال اینجانب کمترین اردوان خانِ کوشا که من هستم، آقا شک برم داشته که چی‌ شده که یکدفعه درست در همین زمان راست‌هایِ افراطی از این طرف می‌ریزند وسطِ میدان و آقایانِ محترمِ حوری سرشتِ شیطان صفتِ تروریست که یکدفعه از یمن به سر مبارکشان میزنه که تا فرانسه نقبِ زیر زمینی‌ زده و بیایند و  این مسیحیان را بکشند ( نمی‌دونم اون پلیسِ مسلمان که کشته شد، اونجا چه کار میکرد؟ حتماً برایِ تماشا رفته بوده).
آقا یکدفعه تمامِ هوش و حواسِ ملت درست سرِ به زنگاه از مساله قراردادِ تجاری منحرف میشه و به طرفِ شیر تو شیر کشیده میشه. یکعده شدیدا خود را در خطر میبینند و یکعده دیگر فکر جهاد به کله مبارکشان میزنه و بقیه هم که حیران و ویلان یکی به میخ میزنند و یکی به نعل.
کارهای قرارداد بازرگانی که تقریباً به اتمام میرسند، یکدفعه رهبرانِ جنبشِ پگیدا، استعفا میدن و بازنشسته میشن. خلاصه این اواخر در این گوشه از دنیا اتفاق پشت اتفاقه که میفته و همه هم انگشت بدهان مانده اند.

والله ما تویِ اینش حیرون ماندیم که در زندگی این حوادثِ مهم چقدر می‌تونن همزمان اتفاق بیفتند؟ حالا اگر شما هم مثل من پارانوئید نباشید، حیران هم نمیشوید.

هیچ نظری موجود نیست: