۱۳۹۴/۱۱/۱۴

900 کیلومتر و آیا بایستی مدیون ترکیه بود؟ بخشِ یک

میدانم که ایجاد رابطه میان 900 کیلومتر و بخش دوم متن که میبایست مدیون ترکیه بود بهمین سادگی و بدون توضیح دادن آسان نیست.
این 900 کیلومتر چی میتونه باشه؟ راه از ترکیه تا آلمان؟ نه، آنکه چیزی در حدود 2000 کیلومتر هست.  اصلا به ما چه؟ این چه ربطی به ما ایرانیها داره؟ به چه چیز مملکت ما میتونه شباهت داشته باشه؟
راستش را بخواهید و اگر مثل این اکبرآقای بغل دست من بیطاقتی از خودتون درنیارید و صبر داشته باشید، براتون توضیح میدم.
این 900 کیلومتر مرز مشترک میان ترکیه و سوریه هست. از 900 کیلومتر مرز مشترک آنها پناهنده سوری به ترکیه رفت.همان کشوری که همگام با دیگر کشورها که بدنبال بهار و تابستان عربی بودند در تولید و ایجاد این پناهنده ها نقش مستقیم و غیرقابل انکار داشت.
چیزیکه ترکیه نشان داد و ما شاید هم از اول میدانستیم ولی خوشبختانه به آن عمل نکردیم این بود که ترکیه با ترفندی جالب راه غرب را به پناهندگانی که به کشورش آمده بودند نشان داد تا با رفتن آنها بسوی غرب بتواند شرایط خود را بهتر سازد. شرایط خود را به اینصورت بهتر بسازد که جهان و بخصوص اروپا که تا آنزمان از وجود آنها خبر داشت ولی به روی خود نمیآورد مجبور شد که واکنش نشان بده.
اروپا خیلی راحت مدت زمانی طولانی به کناری نشسته بود و ناظر همه اتفاقات بود بدون اینکه خم به ابروی خودش بیاره. حتی در درون خود اتحادیه اروپا هم تبعیضهایی انجام میگرفتند. کشورهای مرزی اتحادیه اروپا میبایستی با مشکلات مهاجرت و فرار دیگران دست و پنجه نرم میکردند و این درحالی بود که کشورهای خط دوم و سوم راحت بودند و اجالتا به فروش اسلحه و یا استثمار دیگران ادامه میدادند و هر از گاهی نیز به کشورهای خط  اول اتحادیه اروپا یادآور میگردیدند که در جریانات پذیرش و رسیدگی به امور پناهجویان حقوق بشر را فراموش نفرمایند.
حالا ولی‌ دیگه با این عملِ ترکیه برگ ورق خورد.
اینو هم بگم که ترکیه این کار را از سرِ نوع دوستی و بشردوستی انجام نداد بلکه با اینکار شرایطِ خودش را به غربیها تحمیل کرد. ضمن اینکه ترکیه از این پناهجوها استفاده های ابزاری و استثماری زیادی میکرد و هنوز هم میکنه. مقاله دویچه وله از کار کودکان سوری در کارخانجات و مراکز تولید ترکیه مینویسد. روزی دوازده ساعت کار در همه هفت روز هفته برای حقوقی معادل با سیزده یورو.  
تا پیش از اون همه صداشون در آمده بود که  اقا ترکیه خودش با داعش همکاریِ پنهان و آشکار میکنه. ولی‌ حالا که همه متوجه شدن که در را ترکیه میتونه باز بگذاره و یا ببنده تا پناهجو بیاد و یا نیاد، همگی‌ نه‌ تنها خاموش شدند بلکه یکدفعه به این نتیجه رسیدند که باید برایِ اسکان دادنِ پناهندگان به ترکیه کمک بشه.
این یعنی اینکه  بر روی همه این چیزها میتوان چشم پوشی کرد بشرطیکه این چیزها وارد مرزهای جغرافیایی اروپا و یا آمریکا نشوند و دنیای ضمیری مردم را بهم نزنند. ولی بایستی دید که از این حالت واقعی  فعلی چه چیزی میتوان برای نجات پناهجویان عاید نمود.
با وجودِ ۸ سال جنگ و با وجودِ تحریمها و با اینکه حدودِ ۵ میلیون پناهنده بیچارهِ کرد و افغان و عرب که از سرِ ناچاری و به خاطرِ جنگ‌هایی‌ که دیگران راه انداخته بودند و از آنراه سودِ خود را میکردند (یادمون نره که در جریانِ سوریه، ترکیه خودش یکی‌ از دست اندر کاران است) کشورهای خود را ترک کرده بودند و به ایران آمده بودند و هیچ کس هم در جهان به این فکر نرسید که به این بیچارگان هم باید کمک بشود. اینها از مرزهای اروپا خیلی دور بودند.
حتی زمانیکه دیگران وار لرد‌ها را در افغانستان درست کرده بودند و از آنها که در کنار چیزهای دیگر در کاشت و تجارتِ تریاک هم دست داشتند دفاع میکردند، ایران برایِ مبارزه با قاچاقچیها درخواستِ پنجاه جلیقه ضدِّ گلوله کرد و همین اقایِ جًک استراو فرمودند که تعادلِ نظامیِ منطقه به هم میخوره اگر ما به ایران پنجاه جلیقه ضدِّ گلوله برایِ مبارزه با قاچاقچیان بدهیم ولی‌ قاچاقچیها مدرنترین سلاح‌ها را میخریدند.  نتیجه چی‌ شد؟  ایران بیش از ۶۰۰۰ سربازِ مرزی در امر مبارزه با قاچاقچیها کشته داد.
ترکیه ولی‌ نگذاشت از این مسخره بازی‌ها باهاش بکنند. با وجودیکه در موضع حق قرار نداشت، در را باز کرد و به پناهجوها با ایما و اشاره گفت برید توی حیات بازی کنید.
سیاستمدارهایِ اینجا زود فهمیدن موضوع از چه قراره و راهِ تسامح و تعامل و گفتگو را با این باجگیرِ جدید که اتفاقاً از خودشان هم هست پیش گرفتند ولی‌ صاحبان جراید هنوز هم در رویاهایِ خود به سر می‌بردند.
سه‌ موردِ جالب اتفاق افتادند که طی‌ِ آنها بلافاصله مطبوعاتِ "آزادِ" غرب خودشان فهمیدند که مسجد جایِ کارِ بد کردن نیست.
موردِ اول مصاحبه ملک عبداللّه با بی‌بی‌سی لندن بود. جائیکه خبرنگار پرسید چرا شما پناهجویِ بیشتر به کشورتان راه نمی‌دید، ملک عبداللّه گفت ما تا بحال ۱،۵ میلیون پناهجو پذیرفتیم (کشور آلمان با وجود بزرگتر بودن و متمولتر بودنش ۱میلیون نفر پناهجو پذیرفت و چیزی نگذشت که ۱۰% مردم دستِ راستی‌ شدند) و ما بیشتر از این هم گنجایش نداریم اگر شما ادعاهایِ بیشتری دارید، ما حاضریم همه اینها را به خرجِ   خودمان با هواپیما به کشورهایِ شما بفرستیم. خبرنگار زود خاموش شد.
شبیهِ همین هم با ترکیه اتفاق افتاد، زمانیکه خبرنگار پرسید ما به شما سه‌ میلیارد دادیم و چرا شما بیشتر میخواهید، مسئول امورِ اتفاقات و سوانح و وقایع ناگوار که از او متاسفانه تنها نامِ کوچکش را به خاطر دارم (فواد) بلافاصله در پاسخ گفت اتحادیه اروپا از ۲۸ کشور تشکیل شده. ما این پناهجوها را به این کشورها میفرستیم و ما به شما سه‌ میلیارد میدیم، شما از آنها نگهداری کنید. جهتِ بحث بلافاصله عوض شد.
داره زیاد میشه و نه‌ من حوصله نوشتنِ بیشتر را حالا دارم و نه‌ شما اهل خواندن‌هایِ طولانی هستید.
کور شود صاحب دکانی که مشتریانِ خودش را نشناسه.
اگر مایل باشید بخشِ دومِ اینرا هم بخونید. بهتون قول میدم که از بخشِ اولش هیجان انگیزتر باشه چونکه در اون از موردِ سوم مینویسم.

دوست که زیاد نداریم اقلا تعدادِ دشمنانمون زیاد بشه.

هیچ نظری موجود نیست: