۱۳۹۴/۹/۱۶

حضرت زاکربرگ

آقا میخواستم راجع به دموکراسی بنویسم که خبر آمد زاکربرگ کولاک کرده.
پرسیدم چی شده؟ گفتند چهل و پنج میلیارد میخواد وقف کنه. گفتم بیخود.
پرسیدند چرا؟ گفتم طرف در یک مملکتی زندگی میکنه که قانون اساسیش میگه باید مالیات بده. از این مالیات چیزهای عمومی مثل بیمارستان، جاده، اداره پست، مدرسه و و و درست میشن. یک مقداریش هم مثل ایران بالا کشیده میشه ولی نه به اندازه ایران. مالیات سالانه آقا سیصد میلیون دلار بود که ده دوازده سال نداد. حالا با این وقفی که کرد معافی مالیاتی گیرش که میاد هیچ. خوشنامی الکی گیرش که میاد هیچ در جائی هم که دلش بخواد و نظرش باشه آقا وقف میکنه و نه در جائیکه نمایندگان منتخب مردم کشور دموکراتش صلاح میدانند. یعنی دولت در دولت. یعنی قید اون دموکراسی را بزن بره. (بالاخره یکجای این نوشته به بحت دموکراسی خورد).
در ضمن آقا میلیاردر شد چونکه ایده فیسبوک را از یک بدبخت دیگه بلند کرده بود. بعد از جسی جیمز و داک هالیدی و رابین هود دزدان مشهور همین هم کم مانده که به این یکی هم افتخار کنیم.
حالا هم نشستند یکطرف و دارند بر و بر نگاهم میکنند، انگار که من سالانه مالیاتها را بالا میکشیدم.
بابا جان، آدمهای یک لا قبا. غصه طرف را نخورید. هنوز یک چندصد میلیون دلاری داره تا شب تارش را سپری کنه. فکر خودتون را بکنید و غصه خودتون را بخورید  که چطور بهمین سادگی میشه چنان فریبتان داد که سینه چاک برای دیگران بشین.

هیچ نظری موجود نیست: