۱۳۹۳/۶/۲۷

میان ماه من تا ماه گردون

بالاخره یک خبرِ انشعاب هم از اینور آمد تا ما هم کمی‌ موذیانه لبخند بزنیم.
مادر بزرگِ خدا بیامرزم ( خدا رفتگان همه را رحمت کنه ) همیشه میگفت که آدم نباید موذی و پدر سوخته باشه ولی‌ هر وقت که پدر بزرگِ خدا بیامرزم (خدا رفتگانِ همه را رحمت کنه) یک کاری میکرد که خودش زورش می‌آمد، مادر بزرگِ خدا بیامرزم (خدا رفتگانِ همه را رحمت کنه) از خنده به خودش می‌پیچید و همین خندیدن‌های او سبب میشد که پدر بزرگِ خدا بیامرزم (خدا رفتگانِ همه را رحمت کنه) بیشتر زورش بگیره.
منظورت چی‌ هست که چرا همش میگم خدا رفتگانِ همه رحمت کنه؟ خوب آدم باید بگه دیگه.
اینجوری بهمون یاد دادند مگر یادت رفته؟ هر وقت که در موردِ یک خدا بیامرزی حرف میزنی‌ باید بگی‌ که خدا بیامرزدش و اگر هم کسی‌ اینرا به تو گفت، خوب تو هم باید جواب بدی، خدا رفتگان همه را رحمت کنه که به گوینده احترام گذاشته باشی‌.
چونکه من از مادر بزرگ خدا بیامرزم ( خدا رفتگانِ همه را رحمت کنه ) نوشتم، فرض را بر این گذاشتم که شما تو دلتون گفتید که خدا رحمتش کنه، به خاطرِ همینهم من باید به شما احترام میگذاشتم.

آقا هر چیز قانون و ضابطه داره، همینجوری نمیشه سر را پایین انداخت و از کنارش رد شد.
چرا؟ چرا نداره، خوب بهمون یاد دادن دیگه. بهمون گفتن که باید احترام گذاشت. نه‌ اینکه ما هم بلد نیستیم بی‌تربیت بشیم ها، نه‌ به خدا، خوبم بلدیم ولی‌ خوب نمیتونیم که تربیتمون را هم همینجوری بندازیم دور.
فقط برایِ اینکه تویِ سده بیست و یکم زندگی‌ می‌کنیم و همه دنیا اینطوری شده، ما هم نشون بدیم که مترقی هستیم به خاطره همین هم همه این چیز‌ها رو بندازیم دور؟
باز هم سرِ نخ از دستم رفت بیرون. باز هم داشتم از مسئله دور میشدم.
میخواستم راستش از میلِ جدا شدنِ اسکاتلندیها از بریتانیایِ کبیر بنویسم که هنوز شروع نکرده، کارم به بیراهه کشید. ولی خب حالا مینویسم.
از اول.
بله جداییِ سیمین از نادر، نه‌ بابا، بازهم اشتباه کردم. جداییِ اسکاتلند از بریتانیا. این درست شد.
امشب در اسکاتلند همه پرسی گذاشتند که آیا اسکاتلندیها میخواهند از انگلیسیها جدا بشوند یا نه؟ البته این بیچاره‌ها خیلی‌ وقت بود که میخواستن جداً بشن ولی‌ هر بار یا یکنفر بهشون خیانت میکرد یا مسائلِ مالی‌ وادارشون میکرد که جداً نشن، آقا ما با همین چشمایِ خودمون دیدیم.
یک قهرمانِ ملی‌ هم داشتند به نامِ مل گیبسون که خیلی‌ با انگلیسیها جنگید برایِ اینکه  میخواستند به ناموسش تجاوز بکنند و زنش را هم سر بریدند ولی‌ عاقبتش در نبردِ بریو هارت گرفتنش و مثلِ منصورِ حلاج کشتنش، دلم کباب شد وقتی‌ دیدم، آخه اینجا همه سینما‌ها نشونش میدادن. من خودم سه‌ بار دیدمش. دل و جگر و قلوه، هرچی‌ داشتم، کباب شد.
خلاصه این برنامه جدایی خواهی اسکاتلندیها خیلی‌ وقته که وجود داشته.
از یکی‌ دو دهه هم هست که در دریایِ شمال نفت پیدا شده و بقول مادر بزرگ خدابیامرزم شکمشان پوست نو در آورده.
این اسکاتلندیها سده‌ها همراه با انگلیسیها تا یک جایِ دنیا نفت و گاز پیدا میشد، در شلوارِ مردمِ آن ناحیه کک مینداختند که  بله بیایید و جداً بشید تا خوشبخت شوید. ما هم کمکتان میکنیم که روی پای خودتون بایستید. یعنی البته این بیشتر نیرنگ انگلیسیها بود ولی اسکاتلندیها هم از اینکه در این زمینه دوش به دوش انگلیسیها فعالیت بکنند بدشان نمیامد. بقیه ملتهای دنیا را برادروارانه میچاپیدند و بین خودشون تقسیم میکردند.
حالا ولی شرایط دنیا کمی بهم خورده. دیگه بسادگی گذشته ها هم نمیتوانند یک لقمه نان حلال با هم در بیارند و با هم بخورند. اینطور مواقع خیلی کسان هستند که تا خودشان را در موقعیت مالی بهتری مجسم کنند یادشان میفته که جدا هم میشه زندگی کرد.
اینجا کمی هم منظورم برخی از نواحی در برخی از کشورها در برخی از مناطق دنیا مانند خاورمیانه هم هست. مثلا من خبر دارم که پشتونها دوست دارند که کشور مستقلی درست کنند و بقول معروف رها و آزاد شوند. فرامرزیهایی هم هستند که مرتب تشویقشان میکنند. بلوچها هم همینطور، کردها همچنین.
حالا اگر این همه پرسی امشب اسکاتلند به جدا شدن اسکاتلند بینجامد که دیگه واویلا. بیا و ببین. دیگه هر کسی در منطقه ما هم دنبال همه پرسی میدوه.
فقط دو چیز را نباید در این میان فراموش کرد گرچه ما که هول بشیم دیگه حالیمان نیست و با سر یک شیرجه توی دیگ حلیم میریم. با وجود این منکه از رو نمیرم. دو چیز را عنوانش میکنم.
یکی اینکه نه انگلیس و نه اسکاتلند پس از جدایی حاضر به عدم همکاری با همدیگر هستند و بقول معروف مرزهایشان را بلافاصله بر روی هم نمیبندند.
دوم اینکه این جدایی بظاهر جدایی است. در جائیکه هر دو کشور عضو اتحادیه اروپا باقی میمانند یعنی داشتن  بیشتر قوانین مشترک همراه  با نظر و رای دیگری و همکاریهای اقتصادی، دانشگاهی، علمی، صنعتی و حتی نظامی نزدیکتر این جدایی بیشتر حالت سمبلیک داره تا جدا شدن کامل. نه مانند مثلا جدایی هند و پاکستان و یا ارمنستان و آذربایجان شوروی از همدیگه که تازه پس از جدایی به روی هم اسلحه بکشند.
مرغی که انجیر میخوره، نوکش کجه. 
در کشورهای ما چنین حالت و شرایطی اصلا وجود نداره و مقایسه کردن این جدایی احتمالی با آن جدایی احتمالی، مقایسه کردن پرتقال است با نان شیرمال.

هیچ نظری موجود نیست: