۱۳۹۶/۱/۲۸

سر دموکراسی غرب در ترکیه بر نیزه بی کسی

همه شما حتما از رفراندوم جدید ترکیه و چگونگی آرای مردم خبر دارید. کوتاه میگویم و از آن رد میشوم چونکه در اینجا آنرا به چالش نمیکشم. طرفداران اردوغان پیروز از این انتخابات بیرون آمدند. در کشورهایی مانند آلمان، هلند، بلژیک و اتریش هم ترکهای دو تابعیتی و یا یک تابعیتی بترتیب با ۶۳ و ۷۰ و ۷۰ و ۷۰ درصد به رفرم اردوغان پاسخ مثبت دادند.
و دقیقا از همینجاست که پرسشهای من شروع میشوند. این غربی که میخواست دموکراسی را نه تنها به افغانستان و عراق برده و بلکه با الهام دادن به بهاران عربی دیگران را نیز دموکرات کند چرا در مورد متحد خویش ناکام ماند؟
این مگر همان ترکیه و همان اردوغانی نیست که جزو جمع بیست کشور برتر جهان با آنها سر یک میز مینشست و با هم رفیق گرمابه و گلستان بودند؟
مگر همان کشوری نیست که آمریکا برایش به اروپا فشار میآورد تا وارد اتحادیه اروپایش کند و اتحادیه میگفت در این زمینه هنوز اختلافات دموکراتیکی وجود دارند ولی هر روز دارند این اختلافات کمتر شده و مواضعشان بیکدیگر نزدیک میشود؟
مگر این کشورهای غربی که پیوسته  دم از ادغام و یکپارچه کردن یا انتگراسیون خارجیها در کشورهایشان میزنند نمیبینند که بیشتر ترکهای نسل سوم و چهارم ( یعنی اینها ترکهایی نیستند که طی ده سال اخیر به این کشورها آمدند بلکه برخی از آنها اینجا دنیا آمدند و اینجا بزرگ شدند و به دبستان و دبیرستان و دانشگاه رفتند و اکنون هم در بطن جامعه در مقاطع گوناگون  کارهای گوناگون میکنند اما بنظر میرسد که با وجود این با پذیرش ضوابط این جوامع مشکلات جدی دارند) بر بازگشت سیاسی و اجتماعی کشورشان و قانون اساسیشان به عقب صحه میگذارند؟ در مورد ناکارآمد بودن و بدور از واقعیت و عملی بودن  روشهای یکپارچه کردن و انتگراسیون غیربومیها در کشورهای غربی پیشترها هم هشدارهایی داده، ایراداتی گرفته و گوشزدهایی کرده بودم.
آیا تمام این مدت این کشورها وجود این پتانسیل ها را نمیدیدند؟
اگر چیزی به این واضحی و آشکاری را در کنار خود و در بطن خود نمیدیدند چگونه مدعی همه چیز دیدن و دانستن از دیگر کشورها میباشند و اگر میدیدند و ساکت مانده بودند چگونه میتوان به ایشان در چنین مواردی اعتماد نمود؟

اینها پرسشهایی هستند که امروزه بیشتر مردم پنهان و آشکار از خود و از سیاستمداران و سیستمهای مطبوعشان میکنند.

هیچ نظری موجود نیست: