۱۳۹۶/۲/۲۲

دشواری عملی کردن یک نظر

این روزها مثل اینکه میان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در ایران بحث و مرافعه بالا گرفته و با توجه به نیاز جوانان به کار، بازار وعده و وعید عجیب گرم شده است.
خب، اولندش که به ما چه؟ دومندش هم به ما چه؟ سومندش هم به ما چه؟ ولی اگر با وجود این یکنفر بازهم سماجت بخرج داد و نظر ما را پرسید باید بعرضش برسانم که نظر من اینست :
نخست بایستی کار را تعریف کرد. کار چیست؟ چیزیست که مدتی سر یک عده را گرم میکند ولی تولیدی نیست و بازدهی ملی اصلا ندارد؟ اگر اینست، پس این کار نیست.
این گونه ای سهمیه بندی مودبانه شاید هم بیشتر موذیانه از ثروتهای ملی است تا مردم آرام گیرند. همانند پستانک که در دهان نوزاد میگذارند تا آرام بگیرد ولی نیازهای غذائیش را تامین نمیکند.
این یک باتلاق تاریخیست که هر چه نیز از تاریخش بگذرد هم این نسل و هم نسلهای آینده در آن بیشتر فروخواهند رفت تا اینکه دیگر روزی اصلا اثری از آنها نباشد.
مثلا میشه بیست و سه میلیون و هفتصد و شصت و سه هزار و دویست و چهل و هفت شغل آبدارچی با حقوق ماهی هشت میلیون تومان ایجاد کرد و خزانه دولت را خالی نمود.  باور کنید  هیچکدام  از این عده هم ناراضی نخواهند  بود  بلکه برعکس خیلی هم خوشحال خواهند شد ولی همه آگاهان میدانند که این بیچارگان با خوشی قدم اول را تا زانو در باتلاق برداشته اند و بقیه اش هم خواهد آمد.
ولی اگر کار را بصورت همان چیزی که در مجامع  بین المللی  تعریف شده است، بپذیریم بایستی نخست اینرا در نظر داشت که کارهای امروز بیشتر ماشینه شده اند. ماشینه شدن یک کار هم بمعنی نیاز نداشتن و یا نیاز کمتر داشتن به نیروی انسانیست است مگر اینکه این نیروهای انسانی متخصص باشند. منکه خودم خبر ندارم ولی اینجایی ها کنکاش کردند و دریافته اند که هر دستگاه بطور متوسط شش نیروی کار انسانی را جایگزین میکند ( در برخی مشاغل بیشتر در برخی کمتر). دستگاه بعد از هشت ساعت هم خسته نمیشود. بیمار هم نمیشود و یا اینکه کم  و کم خرج میشود. تعطیلات تابستانی نمیرود و زمستانها هم سرما نمیخورد. بچه اش هم پوشاک عید نمیخواهد. سر سال هم عیدی نمیخواهد. سال بعدش اضافه کردن دستمزد هم نمیخواهد و و و و.
با وجود این در کشوری مانند ایران میتوان به اندازه کافی و البته نه همین فردا کار ایجاد نمود اما بدو شرط. شرط نخست اینکه مانند رئیس جمهور پیشین بدنبال جمعیت صد و پنجاه میلیونی نباشیم. زیرا برای همین تعداد جمعیت هم مشکل تولید کار وجود دارد.
شرط دوم هم اینستکه برای تولید کارهای ماشینی که کیفیت بالا و قابل رقابت با تولیدات جهانی داشته باشند ( کار با کیفیت پائین میشه همان آبدارچی که بالا گفتیم. محصولاتش بدرد خودش میخوره) نیاز به سرمایه و شرکتهای خارجی داریم که بیایند و در ایران سرمایه گذاری و تولید کار کنند. فرقی هم نمیکند که این سرمایه گذاری و تولید کار جنبه صنعتی داشته باشد یا کشاورزی.  اینگونه دو سود خواهیم برد. یکی اینکه دانش و نوآوری به ما منتقل خواهد شد و دوم اینکه دیگران جائی را که سرمایه خودشان در آنجا کار میکند بمباران نخواهند کرد. البته برای آوردنشان بایستی سیاست بخرج داد و درست همینجاست که گویا بحث های درون ایران هنوز بپایان نرسیده اند.
باقی بقا.

همین.

هیچ نظری موجود نیست: