۱۳۹۳/۳/۲۹

تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد

 

چندین سال پیش زمانیکه نیروهای ارتش آمریکا وارد عراق شدند تا هم صدام حسین این گرگ خون آشام را برکنار کنند (مثل اینکه یادشان رفته بود که تا دو سال پیشترش با او دل میدادند و قلوه میگرفتند) و هم دموکراسی را به این کشور تزریق نمایند، در این کشور هیچ اثری از القاعده نبود. هرچیزی که بگویید بود ولی القاعده نبود. سرکوب بود، اجحاف بود، فشار بر دیگر اقوام بود، کشتار شیمیایی کردها در حلبچه که بیشتر از چهارهزار و پانصد نفر در یکروز و بر اثر بمباران شیمایی کشته شدند، کشتار شیعیان در هویزه و امثالهم بودند ولی القاعده نبود.
تا آنزمان هم که صدام چهارپای نشده بوده و به کویت حمله نکرده بود، همه موارد ذکر شده بالا گویی که از دید منابع بین المللی چندان اشکال بزرگی نبودند چونکه همانطور که گفتم تمام آنها با صدام دل میدادند و قلوه میگرفتند. آقای رامسفلد یکیش. هیچکس به او نمیگفت که بابا جان حقوق بقیه را رعایت بفرما. نخیر، درست واژگون آن. تازه دستهایی غیبی پیدا میشدند که به او اسلحه میدادند تا بتواند به اینکارهای خیریه خود ادامه دهد ولی حیف. حیف که مردک چهارپای شد و به کویت حمله کرد. آقا زد همه چیز را خراب نمود.
راستش را بخواهید من فکر کنم که صدام حسین یک حالت بدوی تر و ابتدایی تر ( اینجایی ها میگویند پریمیتیو تر، خب بگذارید منهم کمی با پراندن واژه های خارجی قیافه بگیرم، مگه چی میشه؟ دنیا که به آخر نمیرسه که) خلاصه برگردم به سر مطلب. صدام حسین یک گونه بسیار ابتدایی تر از مارشال تیتو در یوگوسلاوی بود. تا مارشال به لقاءالله پیوست در این کشور هر ماری شال خود را بدور گردنش پیچید (گاهی هم محکم بدور گردن دیگران) و خواست مستقل بشه.
صدام هم همینطور بود. تا زمانیکه بود، خب بود دیگه. 
از زمانیکه برخی از مابهتران به سرشان زد که دموکراسی ( ! ! ! ) خود را به دیگران منتقل نمایند، پیش خودشان فکر کردند باید اولین کاری که میکنند این باشد که این مردم نادان را از گذشته خود جدا کنند ( شاید بخاطر همینهم بود که ریختند و موزه بغداد را بتاراج بردند و در بازارها بفروش رساندند، تا مردم حسابی از گذشته خودشان جدا شوند) وای خدا باز هم از مسئله دور شدم.
بهرحال خواستند این مردم را از گذشته خودشان جدا کنند تا بنای نو آباد سازند. خب، این کار بسیار معقولی هم هست. حتی خواجه حافظ هم آنرا پیش بینی کرده بود و گفته بود : عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی.
آقا بعد از مدتی انتخابات گذاشتند و زیر سایه خودشان این انتخابات را پیش بردند. نتیجه چی شد؟ آقای مالکی برنده شد. حالا اینجا دو مسئله پیش میاد.
یا اینکه انتخابات آزاد بوده و مالکی واقعا با اکثریت آرا برنده شده که باید گفت خیلی خوب. نیروهایی که آمده بودند درون و وعده و وعید کرده بودند که کمک میکنند میبایست کمکش میکردند. همه ما میدانیم که بفرما.
یا اینکه در این انتخابات آزاد آقای مالکی با لطایف الحیل به اکثریت دست یافته که اینجا باید پرسید دموکراسی به کجای عراق تزریق شد؟
همینکه مالکی به قدرت رسید زدند و دو مقبره امامان شیعه را منفجر کردند به این امید که کشور همسایه چهارپای شود و مداخله کند.
دیدند نه نمیشه. نه تنها نمیشه بلکه بسرش هم زده که با همکاری روسیه یک خط لوله گاز از شمال عراق به سوریه و از آنجا به دریای مدیترانه بکشه تا گاز به اروپا صادر کنه.
بله؟ چه کار کنه؟ گاز به اروپا صادر کنه؟ چه غلطها. مگر الکی هست؟ گاز را که هر کسی از هر راهی اجازه نداره به اروپا صادر کنه. تنها حواریون. اوکرائین، ترکیه که آدمهای حرف شنوی هستند. البته ترکیه این اواخر دیگه نه.
وای خدا، جریان داره پیچیده میشه.
حالا همه اینها چه کار به جریانات اخیر عراق دارند؟
هیچی بابا، توی این دنیای هیر و ویر همه تئوری میدهند، ما هم به سرمان زده که نغمه سرایی کنیم. حالش را نداری، برو یک چیز دیگه بخوان.
باز هم از مسئله دور شدم. ببخشید. 

خلاصه پس برای این شمال عراق یک برنامه های دیگری هم در نظر گرفته شده بود. به به. دست همه دست اندرکاران درد نکنه. چه غلطها. حالا دیگه برنامه دارند. صبر کنید تا ببینید برنامه این طرفی ها چی هست؟
آها، یادم رفت که بگم این شمال عراق به بازار بازرگانی خوبی برای ترکیه مبدل شده بود. در آن هم نفت بود و هم نیاز به خرید و ساختن. درست هم مرز ترکیه هم بود. میشد کالاهای ترکی را براحتی به آنجا برد و بفروش رساند. شرکتهای و سازمانهای نیمه دولتی و خصوصی ترکیه هم اجازه داشتند در شمال عراق معاهده های کاری ببندند. همینکار را هم کردند. یکی از معاهده ها مثلا خرید مستقل نفت از کردستان عراق بدون اجازه دولت دموکرات شده مرکزی توسط ترکیه و فروختن آن به اسرائیل که بنده به هیچ وجه موافق حذف این کشور از صحنه جغرافیای بین المللی نمیباشم، بود.
باور نمیکنی اینهم لینکش.

خدایا چنان کن سر انجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار. یعنی دنیا گل و گلزار. همه راضی. به به.

ولی این مردک رجب طیب اردوغان یکدفعه زد بسرش. در میان کنفرانسهای بین المللی یقه وزیر یک کشور کوچک را چسبید و قهر کرد و رفت. کشتی مواد غذایی برای نواره غزه فرستاد و در جریانات سوریه یکدفعه رقیب المملکت الاسلامیه و العربستان آل السعود، الرفیق الغرب  و ام النفت  از آب درآمد و این طور چیزها. من شخصا فکر میکنم که چیز خورش کردند.
اونطرفیها هم پیش خودشان فکر کردند خب که اینطور، حالا دیگه باید تف کرد در کاسه شوربایش. موقعیت بازرگانیش باید بهم بخوره. کردها باید دوباره قلقلک شوند و همزمان تهدیدی برای دو کشور همسایه گردند. تا دفعه دیگه فیل کسی یاد هندوستان نکنه. شاهزاده بندر هم چندان بی تمایل نبود که اینجوری بشه.
بخاطر همین هم قدرت خدا، آقا یکدفعه القاعده این امداد غیبی برای بعضی ها دوباره پیدایش شد. نخستین پرسشی که برای من مطرح شد این بود که این آقایان القاعده اسلحه از کجا آوردند آنهم به این زیادی؟ تیرکمان که نیست که کسی جدی نگیردش و متوجه نشه.
این لشکر یکدفعه از کجا گرد هم آمد؟ بهمین سادگی نیست که اینهمه آدم را دور هم جمع کنند.
آقا شما آخر هفته که هوا خوبست با دوستان میخواهید بروید یکجا برای یک بعداز ظهر کباب درست کنید. این رفتن و درست کردن کباب با دوستان اینهمه دنگ و فنگ  و بگیر نگیر داره. آنهم برای چند نفر؟ فوقش ده نفر که میخواهند بروند بخورند و برقصند. حالا یک لشکر را میخواهند بفرستند به جنگ پشه با حبشه و آمادگی نمیگیرند؟ کسی هم متوجه نمیشه؟ خرج هم نداره؟
من یک گاو میشناختم که وسط هفته شیر آبی و آخر هفته ها هم شیرنارنجی رنگ میداد. اینرا هم باور میکنید؟ چرا نه؟ خب اینرا هم باور کنید دیگه.
کاری ندارم. هر کس خودش بره دنبال چگونگی ماجرا.
چیز آخری که میخواستم بپرسم این بود که واقعا جنگ میان شیعه و سنی هست یا منافع دیگری در کارند؟ این ظلم شیعیان به سنی ها و یا سنی ها به شیعیان بوده که کار را به اینجا رسانده یا دخالت دیگران؟ 
القاعده در افغانستان که وارد عمل شد میخواست با شیعیان افغانستان مبارزه کنه؟ بعدش هم که بقدرت رسید این بیشتر شیعیان افغانستان بودند که از دست این ها فرارکردند و مملکتشان را ترک نمودند؟
حالا هم گروه داعش راه حل مناسبی برای آینده عراق بنظر میرسد؟ تازه این چه نوع دموکراسی بود که به این کشور تزریق شد که کار به القاعده کشید؟ 
در افغانستان هم همینطور. این چه نوع دموکراسی بود که به مردم افغانستان حقنه کردند که از الآن که برنامه رفتن ( ؟ ! ) غربیها داره اجرا میشه، طالبان قویتر و سرحالتر از پیش، به طرف جلو میآیند؟
من فکر کنم ( با اجازه تان هر از گاهی فکر میکنم که فکر هم میتوانم بکنم ) که آخر و عاقبت افغانستان و عراق مثل جریان یوگوسلاوی بشه. 
ممکنه که برخی از کشورها در آغاز کمی هم کمک ظاهر نمایند ( واضح است که از روی دلسوزی و کمک به دیگران و پیشبرد تمدن و دموکراسی و نجات ملل و رهایی ..... وای مردم از بیان کردن اینهمه نعمت. از دست و زبان که برآید؟ کز عهده شکرش بدرآید؟) ولی در نهایت بموقع خود را از جریان بیرون میکشند و تمام زحمات، بدنامیها و مخارج را بگردن دیگران میگذارند.


بخاطر همینهم وقتیکه میشنوم و یا میخوانم که میخواهند به دیگران کمک نمایند تا دموکرات گردند بلافاصله میگم : تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد.

هیچ نظری موجود نیست: