۱۳۹۲/۱/۲۶

حلوا

از مادر بزرگِ خدا بیامرزم زیاد براتون گفتم که چه آدمِ نازی بود و چه چیزهایی‌ میگفت که ما اونموقع نمی‌فهمیدیم ولی‌ بعدها فهمیدیم.
فقط حیف وقتی‌ فهمیدیم یا شروع کردیم به فهمیدن که اولا کلی‌ ضرر بخاطرِ گوش نکردنِ به حرفش، قبلش کرده بودیم ولی‌ اون فدایِ سرتون، مهمتر از اون اینبود که زمانیکه ما فهمیدیم اون دیگه نبودش.
خدا بیامرز نذر داشت. شبهایِ جمعه که میشد حلوایِ خرمایی درست میکرد و میداد به کارگرها و باغبانها که اونجا کار میکردند و میگفت ایمانشون قوی میشه و انصاف یادشون نمیره.
البته پدر بزرگِ خدا بیامرزم هم همینکار را میکرد یعنی حلوایِ خرمایی به باغبانها و کارگرها میداد ولی‌ میگفت که بازوشون قوی میشه و کار کردن یادشون نمیره.
به هر حال هر کدومشون به یک خاطری نذر میکردن و حلوا میدادن.
حالا ما بعد از گذشت اینهمه سال و از دنیا رفتن ایندو که برای ما خیلی بزرگوار هم بودند، دو سه‌ روز پیش دیدیم که مردمِ تونس  و مفتی هاشون هم دارند شبیهِ همین کار رو میکنند ولی‌ با یک نیتِ دیگه.

۱۳ تا دخترِ تونسی، نذر کردن که برن به سوریه و برایِ انقلابیونی که در سوریه ضدِّ  اسد می‌جنگند حلوا بشن. می‌فهمید که چی‌ میگم که؟  حلوا بشن، حلوا.
بچه این دور و برها نشسته، نمیشه واضح صحبت کرد.

مفتی هم گفته به به، نذرتون قبول. حالا که شما  ایمانتون خیلی‌ قوی هست، برید سوریه و حلوا بشید که بازویِ جنگنده‌هایِ ما هم قوی بشن. بازوشون قوی بشه؟؟!! یعنی چی؟؟ 
پس از این ماجرای فتوای آقا مفتی و اظهار دین این دوشیزگان،  کلی‌ دخترِ دیگه هم  نذر کردند و در صفِ تولیدات حلوا ایستادند و منتظرند که هم آنها حلوا بشن و هم مجاهدین قوی.
حالا شما هم از من نپرسید چطوری؟ من چه میدونم، برید از مفتی و قوطیهایِ حلوا بپرسید. منکه همه چیز را نمیدونم که. قرار هم نبوده که بدونم.

توی این گیر و دار یک چیز دیگه هم به کله مبارکم خطور نمود. فکر کنم که مریم رجوی هم اون زمان‌ها حلوا شده بود. میخواسته که مجاهدین قوی بشن.

اقا به ما میگفتند که در زندگی‌ همه چیز شیرین هست، ما باورمون نمی‌شد. قدرتِ خدا ببینید جنگ چطور شیرین میشه و بعضیها گیرشون حلوا میاد !!!
بی‌خود نیست که این بعضی‌ها هیچ اصراری ندارند که جنگ‌ها تموم بشند ویا صلح‌ها پایدار باقی‌ بمونن.
من یکی‌ که ایولا آوردم.
اگر هم باور نمی‌کنید این لینکش، خودتون بخونیدش.

http://banoosh.com/blog/2013/04/13/arab-girls-offer-free-sex-to-syrian-rebels-in-the-name-of-sexual-jihad/

البته من مسئولِ بی‌ تربیتهایِ توی لینک نیستم ها.

من خودم تازه بعد از چندین و چند سال پس از خوندن این خبر دو زاریم افتاد که ای بابا کشور ما خیلی‌ جلوتر از اینها بهشت رو فتح کرده بود.
خانمها و آقایونِ تونسی فکر کردند. اگه اونها توی بهار عربی هستند ما بهار را گذروندیم، تابستان را له له زدیم، پاییز هر چی برگ زرد بود ریخته بودن سر ما و حالا درست وسط زمستون نشستیم. انقدر ما از اونها جلوتر هستیم ها.  موضوع یک ذره و دو ذره نیست.

زمانِ جنگِ واقعا تحمیلی  شنیدیم که کلی‌ از دخترایِ ایرانی سر از دوبی در آوردند، حتماً و یقینًا برایِ همین منظورِ مقدس بوده. نذر داشتند و میخواستند که حلوا بشن. صد البته کاملا داوطلبانه و از صمیم قلب بدون داشتن هیچگونه دغدغه خاطری و فشار مالی خانوادگی.
آقا زده بود به سرشون که حلوا بشن. یکعده هم بلافاصه وسایل فرستادن اینها را فراهم آوردن.
فقط من نمی‌دونم جنگ تو مرزِ عراق بود، این حلوا ها  چرا سر از دوبی در آوردن؟
اون رو هم  حتماً ۳۰ – ۴۰ سالِ دیگه می‌فهمیم. آدم که نباید همه چیز را همین الآن بفهمه که.

فعلا بریم تویِ بالکن یک سیگار تا عیال نیامده بکشیم.
بد جور چشم غره میره.

هیچ نظری موجود نیست: