۱۳۹۵/۱۱/۱۸

جایی که دموکراسی کم آورده و نیاز به پاسدار پیدا میکند

آیا شما تا کنون در حالتِ میا‌‌نِ حق و منطق و پیشبینی‌ قرار گرفته‌اید؟
منظورم چیه؟ حالا بهتون میگم.
مجسم کنید که زمستانِ بسیار سردی هست و بیماریِ سرماخوردگی هم رایج بوده و بارانِ سختی هم می‌بارد. یکی‌ از آشنایان و یا خویشاوندانِ بزرگسال و  گردن کلفتِ که خیلی‌ هم به شما نزدیک میباشد در کنارتان هست. شما هم وضع مالی‌ درست و حسابی‌ ندارید و برایِ انجامِ بموقع یک زنجیره‌ از کارهایی که میبایست انجام و عملی‌ شوند به تک تکِ افرادِ در پیرامونتان نیاز دارد. همه هم قولِ همکاری داده اند و شما رویشان حساب کرده‌اید.
درست در چنین شرایطی یکدفعه این آشنا و یا خویشاوندِ نزدیکِ شما احساسِ گرما میکنه ( در جائیکه همه دارند میلرزند ) و به سرش میزنه که با یک تی‌ شرت بدونِ هیچ چتر و سرپوشی به حیاط رفته و سیگاری بکشد. هرچه هم شما اصرار می‌کنید که اینکار را نکند چون احتمالا هم خود و هم دیگران را بیمار کرده و برنامهِ انجامِ کار را به خطر انداخته و خرج دکتر را هم بگردنتان میاندازد، به خرجِ طرف نرفته و اصرار به کشیدن سیگار در باران و سرمایِ سخت بدونِ سرپوش و تن پوشِ مناسب دارد.
خردسال و صغیر هم نیست که بتوانید نقشِ قیم و بزرگتر را برایش بازی کنید و گرفتنِ چنین تصمیمی هرچند که نامعقول است ولی‌ حقِ قانونی و مسلمش میباشد و نمیتوان برایش ممنوع نمود. همانطور که گفتم گردنش هم کلفت است و زور هیچکس هم به او نمیرسد. نمیدانید چه باید بکنید ولی‌ میتوانید با اطمینانِ زیاد حدس بزنید که چه اتفاقی می‌افتد. همه چیز در خطر به نظر میرسد.
آیا تا بحال در چنین حالتی‌ بودید؟ اگر نبودید ببینید که الآن چه کسانی‌ در چنین  حالتی‌ هستند.
همه کسانی که به مبانی و اصولِ دموکراسی و پایبندی و رعایتِ قوانین معتقد بودند و رویش سوگند میخوردند با آمدنِ ترامپ و دیدنِ رفتارش به حالتی مشابه افتاده اند و نمیدانند هم که چه بکنند. از زمان انقلاب کبیر فرانسه و رنسانس و یک سری تکاملات و حقوق اجتماعی اندک اندک بدست آمده و در آمریکا هم بنجامین فرانکلین ها و دیگران مواضعی را مشخص کرده اند و قوانینی طرح شده اند که بنظر میرسد همگی دارند قربانی مموتی کراواتی میشوند. حالا دیگه اینجاست که متفکرین غربی میبایستی آستینهایشان را برای خیلی چیزها دوباره بالا بزنند وگرنه تمام رشته های تاریخیشان پنبه میشود و مجبورند که چرخ را از نو اختراع نمایند. در این چند هفته هم مشاهده کرده اند که رشتن ها چقدر طول میکشد و پنبه کردنها تنها آنی.
در ضمن میدانم که تیتر مقاله توی ذوق خیلیها میزنه. بزنه. بمن چه. زبان و لغات را که بخاطرشان سانسور نمیکنم چونکه یادشان به چیز دیگه میفته.

هیچ نظری موجود نیست: