۱۳۹۱/۴/۱

بیدار شدم 2

بله، بالاخره وقت پیدا کردم که بقیهٔ داستانِ بیدار شدنم را براتون بنویسم.
راستش اولش خیلی‌ ناراحت بودم که چرا به وعده خودم عمل نمیکنم و تمومش نمیکنم ولی‌ حالا که نگاه می‌کنم و میبینم که در این مدت چقدر چیز‌ها در دنیا اتفاق افتاده که من بتونم بهشون اشاره بکنم، میبینم خودمونیم، چندان بد هم نشد ها.
بیخود نبود که قدیمی‌ها می‌گفتن عجله کارِ شیطانه، البته قدیمیهایِ ما در شیطنت کردن همیشه عجله میکردن و کاری هم به این نداشتن که ضرب‌المثل ممکنه خراب بشه.
به هر جهت، کجایِ کار بودیم؟ اها اونجا بودیم که به نظرِ من آمریکا داره همه را میذاره سرِ کار، البته این نظر را قبلا نداشتم ولی‌ از موقعی که خواب نما شدم، دیگه دارمش.
آخه راست هم هست، وگرنه شما نگاه کنید، دارن تمامِ یا اکثرِ پایگاهاشون را در اروپا می‌بندن و یک جوری خودشون را متمرکز می‌کنن رویِ خاورِ دور. حتی برایِ اولین بار در استرالیا دارن پایگاه باز می‌کنن تا سرِ چینی‌‌ها رو اونجا گرم کنند.
در غربِ چین درِ یک باتلاقی را به نامِ افغانستان باز گذاشتند تا همه بیفتن تویِ این دام، اگه یادتون باشه شوروی هم تویِ این باتلاق افتاد. بعدها گندش درآمد که کشاندن شوروی به افغانستان، با هماهنگی و توافق خود آمریکا بود. خب حالیشون هست. با دست خودت پدر خودت را درمیارن. آخرش هم بعنوان ناجی میان تو.
از آنجایی که در صنعتِ فیلم و فیلم‌سازی هم خیلی‌ تجربه دارند، کاری میکنند که جریان خیلی‌ هیجان انگیز و حقیقی‌ هم جلوه کنه.
مادر بزرگِ خدا بیامرزم اگر یک موقع یک چیزی کمی‌ از هیجانش رو از دست میداد، زود نق رو میزد و میگفت، دلمون پوسید.
حالا هم برایِ اینکه دل‌ِ مردم هم نپوسه و حوصله شون سر نره، شیر کرزای میغره که وائوووو  بو میاد، بو میاد، بو آدمیزاد میاد، جّن و پریزاد میاد. کی میخواد که ما اینجا تکه و پاره اش بکنیم؟ میگفتش که در تمامِ مملکتِ محروسه بلاد اسلامی افغانستان حکم فقط حکمِ شیر، نمیخواهی بیفت و بمیر.
از طرفِ دیگه ورد میخونن توی گوشِ بعضی‌ از این متعصبهایِ قومی و میگن، این حرفا چیه، بزن بریم برایِ پشتونستانِ بزرگ، یک عدّهٔ هم نیششون تا بناگوششون باز میشه.
همزمان به بلوچ‌ها هم همین قول را میدن که بلوچستان بزرگ (یعنی‌ بخشی از ایران، بخشی از پاکستان و بخشی از افغانستان) هم حقِ مسلمِ شماست، نیشِ اینها هم تا بناگوششان باز میشه.
غافل از اینکه اگر گیرم که این کشور‌ها هم ایجاد بشن (جایِ تعجب خواهد بود که ایندو تا چطور می‌تونن کنارِ هم وجود داشته باشند، چونکه باز میانِ ایندو هم نواحی موردِ اختلافِ زیادی وجود دارند که هم این ادعای مالکیتش را میکنه و هم اون)، با وجودِ همه این حرفها، اگر همچین دو کشوری هم ایجاد بشه، شرایطِ کافی‌ برایِ ادامه حیات نخواهند داشت و پیوسته یا باید به این و اون وابسته اقتصادی و سیاسی بمانند یا اینکه پیوسته به بغل دستیهاشون حمله ور بشن، که هر دو حالت برایِ از ما بهتران خوشایند هست.
این میان سفیرِ هند هم  در واشنگتن از شدت خوشحالی  اعلام کرد، که در سال ۲۰۱۲ در صورت خروج نیروهایِ آمریکایی از افغانستان، هند آمادگی اینرا دارد که بلافاصله جایِ آمریکا را پر کنه.
حالا خودتون میتونید حدس بزنید که فشارِ خونِ پاکستان تا به کجا می‌رسه و همچنین فشارِ چینی‌ها اگر تمامِ این چیز‌ها در مسیرِ مشخص شده به طرفِ جلو پیش برن.
اینجا باز شدنِ پایِ روسیه به موضوع هم اجتناب ناپذیر میشه.  یعنی‌ دیگه دست بزنید و شادی کنید. نیت  به دامادی کنید.
 
هند و چین دو رقیب اقتصادی و تکنیکی و نظامی آینده آمریکا هستند که در کنار غول روسیه که هنوز هم کامل از بین نرفته باید یکجوری سرشون گرم بشه. مجسم بکنید اگر بگذارن اینها به همین رشد طبیعی خودشون که چندان هم طبیعی نیست ادامه بدن و کسی معترضشون نشه، یعنی دیگه نوه های راکلفر باید برن پناهنده اقتصادی بشن به مهاراجه بوق.  شماها چه توقع‌ها داریدها. همین دیگه مونده که نوه راکفلر دست نشانده راج کاپور بشه.
پس ان‌همه چرا، چرا، چرا نکنید. همه چیز درست همونجوری هست که باید باشه و اگر هم این میان اشتباهِ کوچکی پیش آمد ( مثلا نفتِ غرب اشتباها در خاورمیانه رفت زیرِ زمین) ۴ تا نماینده مخصوصِ محلی می‌فرستن که به مردم حالی‌ کنه این یک اشتباهِ طبیعی بوده و بیخود صابون به شکمشون نزنند و مشتبه نشن.

 
برایِ ما اینجاها دیگه کمک از این و آن گرفتن کاری نیست. باید فکر کرد . مادر بزرگِ خدا بیامرزم  میگفت :  (یک کم خارج از نزاکته، زیرِ ۱۸ سال‌ها خودشون نخونند) دستشویی که میری منتظرِ باسنت نشین، یک زور هم خودت بزن. البته من کمی‌ مودبانه ‌کردمش و نوشتم، اون خدا بیامرز رک بو‌د.
البته خودم می‌دونم تحتِ این شرایط که ما نمیتونیم یا وقت نداریم فکر کنیم خوب
ارگانهایِ دیگری در ما هستند که قبولِ مسئولیت میکنند ولی‌ باید کمی‌ منتظرشون نشست

هیچ نظری موجود نیست: