همه شما حتما از رفراندوم جدید
ترکیه و چگونگی آرای مردم خبر دارید. کوتاه میگویم و از آن رد میشوم چونکه در
اینجا آنرا به چالش نمیکشم. طرفداران اردوغان پیروز از این انتخابات بیرون آمدند.
در کشورهایی مانند آلمان، هلند، بلژیک و اتریش هم ترکهای دو تابعیتی و یا یک
تابعیتی بترتیب با ۶۳ و ۷۰ و ۷۰ و ۷۰ درصد به رفرم اردوغان پاسخ مثبت دادند.
و دقیقا از همینجاست که پرسشهای من
شروع میشوند. این غربی که میخواست دموکراسی را نه تنها به افغانستان و عراق برده و
بلکه با الهام دادن به بهاران عربی دیگران را نیز دموکرات کند چرا در مورد متحد
خویش ناکام ماند؟
این مگر همان ترکیه و همان
اردوغانی نیست که جزو جمع بیست کشور برتر جهان با آنها سر یک میز مینشست و با هم
رفیق گرمابه و گلستان بودند؟
مگر همان کشوری نیست که آمریکا
برایش به اروپا فشار میآورد تا وارد اتحادیه اروپایش کند و اتحادیه میگفت در این
زمینه هنوز اختلافات دموکراتیکی وجود دارند ولی هر روز دارند این اختلافات کمتر
شده و مواضعشان بیکدیگر نزدیک میشود؟
مگر این کشورهای غربی که پیوسته دم از ادغام و یکپارچه کردن یا انتگراسیون
خارجیها در کشورهایشان میزنند نمیبینند که بیشتر ترکهای نسل سوم و چهارم ( یعنی
اینها ترکهایی نیستند که طی ده سال اخیر به این کشورها آمدند بلکه برخی از آنها
اینجا دنیا آمدند و اینجا بزرگ شدند و به دبستان و دبیرستان و دانشگاه رفتند و
اکنون هم در بطن جامعه در مقاطع گوناگون کارهای
گوناگون میکنند اما بنظر میرسد که با وجود این با پذیرش ضوابط این جوامع مشکلات
جدی دارند) بر بازگشت سیاسی و اجتماعی کشورشان و قانون اساسیشان به عقب صحه
میگذارند؟ در مورد ناکارآمد بودن و بدور از واقعیت و عملی بودن روشهای یکپارچه کردن و انتگراسیون غیربومیها در
کشورهای غربی پیشترها هم هشدارهایی داده، ایراداتی گرفته و گوشزدهایی کرده بودم.
آیا تمام این مدت این کشورها وجود
این پتانسیل ها را نمیدیدند؟
اگر چیزی به این واضحی و آشکاری را
در کنار خود و در بطن خود نمیدیدند چگونه مدعی همه چیز دیدن و دانستن از دیگر
کشورها میباشند و اگر میدیدند و ساکت مانده بودند چگونه میتوان به ایشان در چنین
مواردی اعتماد نمود؟
اینها پرسشهایی هستند که امروزه
بیشتر مردم پنهان و آشکار از خود و از سیاستمداران و سیستمهای مطبوعشان میکنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر