میدانید که ۱۷۹ و ۴۴۸۷ و تا به حال
بیش از ۱۷۹۱۴۹ چه معنی میدهند؟
ها، حدس میزدم. این ارقام چیزِ
عجیبی نیستند. خودتان را ناراحت نکنید. به اعصابتان فشار نیاورید.
این ارقام تنها به ترتیب میزانِ
تلفاتِ انگلیسیها، آمریکاییها و کشته شدگانِ غیرِ نظامی را در عراق نشان میدهند که
بر اثرِ اسنادِ اشتباهی که یک عده درست کردند، چند نفر منتشر و جهانی هم بدونِ
اینکه اعتراض بکند و بدونِ هیچگونه پرسش و سئوالی باورش کردند.
اعتراض جدی
بعمل نیامد. تنها صدراعظم وقت آلمان مخالفت کرد که پاسخش را بعدها گرفت.
مردمِ اینجا که آزادی و حقِ اعتراض
دارند ولی حال و حوصله انجامش را ندارند، ادعا داشتن واقف بودن به همه چیز را هم
کنار نمیگذارند.
ما هنوز نیمه سالِ ۲۰۱۶ هستیم و
این ارقام به احتمال زیاد بیشتر هم خواهند شد (منظور بخشِ مربوط به کشته شدگان
غیرِ نظامی در عراق هست). اینکه خودِ ارتشِ عراق چند کشته داده در این ارقام ذکر
نشده.
جالب اینجاست که پیش از حمله به
عراق همه سیاستمدارانِ اینجا مطمئن اندر مطمئن بودند.
آقایِ وستر وله وزیرِ امورِ خارجه
پیشینِ آلمان در عراق موشکهایی میدید که تا برلین میامدند. این موشکها پس از
اشغالِ عراق هیچوقت پیدا نشدند.
آقایِ بلر نخست وزیرِ پیشینِ
انگلیس وضعیتِ خاورمیانه را با وجودِ صدام حسین شدیداً متزلزل و آشفته میدید و
میخواست که از این آشفتگی جلوگیری کند. او چنان به این امر معتقد بود و هنوز هم
هست که میگوید حاضر است که پس از گذشتِ ۷ سال اگر لازم باشد این تصمیم را دوباره
اتخاذ کند و وجدانش ( ! ! ؟ ؟ ) معذب نیست. تونی بلر پس از اینکه دیگر از سویِ
مردمِ انگلیس به نخست وزیری برگزیده نشد، تازه از سویِ اتحادیه اروپا به عنوانِ
کارشناسِ امورِ خاورمیانه مشغول به کار شد تا مبادا وضع خاورمیانه به هم بریزد.
آمریکا و بازها در صورت حمله نکردن
به عراق جهان را در یک جنگِ اتمی میدیدند که بیش از ۴۵ دقیقه دوام پیدا نمیکند
چونکه پس از ۴۵ دقیقه کّلِ ابنأً بشر در این جنگ کشته شده بودند وجلویِ قادرِ
متعال ایستاده. جالب اینجاست که در این گیر و دار یکی دو نفر از ژنرالهای ارشدش
میپرسیدند که بغداد در کجای افغانستان است؟
همه هم یادشان رفته بود که این آقایِ
صدام حسین تا همین چند وقت قبلش یارِ غارشان بوده و حتی خلبانهایِ نیرویِ هواییِ
فرانسه برایش جیتهایِ سوپر انتاندارد میپراندند و رامسفلدها به دیدارش میشتافتند. چیزی شبیه
ماجرای سرهنگ قذافی که بیکباره دشمن تشخیص داده شد.
امروز از آغاز آن جنگ ۷ سال گذشت، نه موشکی پیدا
شد که تا برلین میرسید و نه وضع خاورمیانه آرام گرفت و نه جهان از خطرِ یک جنگِ
جهانی اتمی دور شد.
درست بر عکس، سلاحهایِ کشتارِ
دستِ جمعی پیدا نشدند زیرا صدام حسین آخرینهایش را که از خودِ کشورهایِ غرب دریافت
کرده بود، بر ضدِّ کردها و سربازانِ ایرانی به کار برده بود و دیگر چیزی
نداشت. موشکی نیز که بتواند بصورتِ کارآمد حتی تا مرزهایِ عراق هم برسد
یافت نشد و خطرِ جنگِ اتمی نه تنها کم نشد بلکه با بالا گرفتنِ تنشها میان
روسیه و غرب هر دو طرف پنهان و آشکار به تجهیزِ هرچه بیشترِ خود افتاده اند.
تنشها هم که در خاورِ میانه روز
به روز بیشتر و بیشتر میگردند. انسان نمیداند که آقای بلر در کارش موفق شده یا ناموفق؟
این میان دو پرسش پیش میاید و آن
اینکه آیا همه اینها آگاهانه انجام گرفتند؟ که اگر پاسخ مثبت باشد که دیگر هیچ
اعتمادی به سیاستمداران غرب در میان نخواهد ماند و اگر پاسخ منفی باشد که
بلافاصله پرسشِ دوم مطرح میگردد که پس چطور این سیاستمداران از توده مردم متوقع هستند
که دوباره به ایشان اعتماد کنند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر