۱۴۰۰/۱/۲۲

برجام، قرارداد بیست و پنج ساله و تحریمهای آمریکا

 

بگذارید قبل از اینکه ادامه بدم چند تا چیز را اینجا پشت سر هم ردیف بنویسم.

1-    حکومت جمهوری اسلامی با وجود تمام شعارهایی که برای مصارف داخلی میدهد، از تحریمها کلافه شده.

2-    دولت ترامپ با تحریمهایش تنها اقتصاد ایران را هدف نگرفت. تعداد افراد حقیقی و حقوقی و نهادهای مرتبط با آنها که مورد تحریم قرار گرفتند، کم نبودند.

3-    علی ربیعی سخنگوی دولت روحانی در نشست روز هفدهم فروردین اعلام کرد که در مورد برجام تناقصی میان نظرهای دولت و رهبری وجود ندارد.

4-    روحانی و ظریف هر دو اعلام کردند که برداشتن تحریم های اقتصادی ایران به تنهایی مد نظر حکومت ایران نیست بلکه برداشتن همه تحریمها منظور حکومت ایران است.

5-    یک مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا پس از دور دوم مذاکرات گفت ایران بر سر لغو همه موارد تحریم پافشاری نکند.

6-    عباس عراقچی معاون سیاسی وزارت امور خارجه ایران ومذاکره کننده ایرانی گفت که آمریکا باید 1500 مورد تحریمهای دوران ترامپ را لغو کند تا  بتوان به مذاکرات  ادامه داد.

7-    ند پرایس سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت کشورش آماده لغو تحریمهای ناسازگار با برجام است. او گفت نمیتوان تصور کرد که تحریم افراد بخاطر نقض حقوق بشر ربطی به برجام داشته و قابل قبول باشد.

8-    بحرین مقر سرفرماندهی ناوگان پنجم آمریکاست.

9-    ایران میخواهد مناطقی را در چابهار و جاسک به نیروی دریایی چین و احتمالا روسیه اجاره دهد.

و اما بقیه ماجرا. بقیه ای وجود نداره. خودتان مطالب بالا را بخوانید و خودتان کنارهم قرارشان بدید و نتیجه گیری کنید که چه آبی برای چه کسی قراره که گرم بشه.

۱۳۹۹/۱۰/۳۰

پیدایش یک واحد اندازه گیری جدید

 

همه میدانیم که برای سنجیدن میزان و مقدار چیزهای مختلف واحدهای مختلفی وجود دارند. برای مثال دو کیلو گوشت (البته الآن بندرت این مقدار گوشت در سبد خریدی کسی قرار دارد، تنها از ما بهتران) یا سی لیتربنزین اینرا هم خدا بده، برو در پایینی و یا صد مترمکعب گاز البته اگر بتوانید از قطر وارد نمایید و یا صد و بیست کیلووات برق که اجازه آنرا هم باید مزرعه داران بیت کوین یا درست تر بگم بیت کورن چینی به شما بدهند. خلاصه همونطور که می بینید برای هر چیزی واحد اندازه گیری وجود دارد و همه هم این واحدها را  میشناسند.

ولی در مورد بیشرمی یا دریدگی واحد مشخصی وجود ندارد. همگی میگویند بی نهایت بیشرم یا خیلی دریده و غیره.

بتازگی مجمع دانشمندان واحد ساز پیشنهاد جالبی ارایه داده. واحد اندازه گیری بیشرمی را گذاشته اند آخوند. مثلا دو آخوند بیشرمی کرد. البته این واحد زیرواحدها و یا فرا واحدهایی هم دارد. مثلا میلی آخوند و یا میکروآخوند ولی اینها بندرت پیش میآیند. بجایش کیلو آخوند و خروار آخوند برای اندازه گیری بیشرمی زیاد مصرف دارد.  

یا بیست واحد آخوند دریدگی در این گفته وجود داشت.

ناگفته نماند که برای دروغ هم واحدی پیشنهاد شده که هنوز به تصویب مجمع دانشمندان واحد ساز نرسیده چونکه اینها بخاطر کرونا و لاک داون هنوز نتوانسته اند به محل اجلاس مجمع بروند و در موردش رای دهند. واحد اندازه گیری دروغ را میخواهند سردار بگذارند. پس از ماجرای زدن هواپیمای اوکرایینی و اظهار بی اطلاعی اولیه سرداران سپاه، این پیشنهاد داده شده است.

مثلا اگر قالیبافی به شما وعده رساندن قالی داد ولی به انجامش نرساند شما میتوانید بگویید طرف به اندازه سه سردار به شما دروغ گفته است. اینجا هم نیم سردار دروغ یا ربع سردار دروغ یا دو سیر سردار دروغ کمتر پیش میآیند. اینجا هم فرا واحد کاربردهای بیشتری دارد.

۱۳۹۹/۱۰/۱۹

حتی اگر بمیریم، واکسن نمیگیگیریم


 بالاخره رهبر معظم سکوتش را در مورد بحث دل انگیز واکسن کرونا شکست و با پیامی موشکافانه مواضع خودش و تکالیف امت همیشه در صحنه را در قبال واکسنهای آمریکایی و انگلیسی مشخص کرد. رهبر فرمودند

حتی اگر بمیریم، واکسن نمیگیگیریم.

البته این موضع بلافاصله از سوی افرادی نفوذی و ساکنین جکوزی و گردانندگان رو حوضی،  آگاهانه و با نهایت وارستگی از بیت و حوزه به چالش کشیده شد. اینها معتقدند که پشت پرده این دست رد زدن به کارخانجات فایزر و امثالهم چیزهای دیگری نهفته است.

شعار رهبر بایستی در واقع این میبود.

چونکه به تحریمیریم و پول نداریریریم، لشکر به سوریریریم، لنگ بسته در یمیریم (ببخشید اینجا منظور یمن بود ولی خب بخاطر قافیه شد یمیر)، دنبال زیردریایی با تور ماهیگیریم ، با ناوگان دشمن سرشاخ و هم درگیریم، دیپلماسی را ول کن زیرا سواد بیلمیریم  بجاش در لاف زدن چون شیریم.  بخاطر همینهم ازدید کل عالم زندانی و اسیریم و راستش را بخواهید در تحت این شرایط درواقع ما فقیریم.

 واکسن؟ این یکی دیگه شرمنده،  این را نمیگیگیریم.

 

 

 

 

 

۱۳۹۹/۱۰/۹

گرگهای لنگ پوش

 

اگر اشتباه نکنم آقای علی اکبر ولایتی مشاور ویژه رهبر معظم در امور خارجی چند وقت پیش و بهنگامی که ملت همیشه در صحنه ایران از وضع موجود خود ابراز نارضایتی کرده بود گفته بودند که ملت شریف همیشه در صحنه ایران باید از ملت یمن یاد بگیرد و لنگی بدور کمر بسته و با دشمن بگرد تا بگردیم انجام دهد.

این اواخر خبر رسید که فرزندان گرامی همان مشاور ویژه رهبرمعظم در وال استریت به گرگهای بازار بورس مبدل شدند.  ایول. ایول. گرگهای لنگ پوش ما تا کجاها رفتند. به این میگن نفوذ. دمشون گرم. مدتی به این فکر بودیم که یوزپلنگ ایرانی را نجات بدیم و خیلی هم نگران بودیم. ولی یوزپلنگ را که نجات دادیم هیچ گرگهایمان وال استریت را هم تسخیر کردند.

این میان تنها یک سئوال برای من پیش میاد. این آقای ترامپ که دست به تحریمش بد نبود و زرت و زورت همه را تحریم میکرد چطور از وجود گرگهای ما بی خبر بود؟ اصلا ما چند تا گرگ دیگه اینور و اونور داریم که لنگ پوشان در حال تسخیر این سنگر و اون سنگر هستند؟ من حدس میزنم که ترامپ خبر داشته و اون صدوپنجاه هزار واکسن مجانی را هم که به ایران فرستادند به نوعی دادن جزیه به حکومت عدل علی است.

۱۳۹۹/۱۰/۲

مردم فرهیخته و حکومت فرهیخته تر

 

انقدر به شنیدن وگفتن دروغ در همه شئونات زندگی و اجتماعی و سیاسی عادت کرده ایم که هضم راستگویی در این میان برایمان به راستی مشکل و گاه  حتی مضر و زیان بار شده است. البته اگر کسی این میان از جمع خارج شده و جرئت راستگویی را به خودش بدهد.

۱۳۹۷/۶/۳

ماجراها

ده دوازده ماه نوشتن را کنار گذاشته بودم و داشتم ترک اعتیاد نوشتاری میکردم ولی بازهم مانند دیگر معتادان نشد که نشد.
با کمال تاسف برای شما، دوباره دست به قلم شدم.  راستش را بخواهید چندین بار پیشتر از اینهم نزدیک بود که شیطان گولم بزنه ولی نتوانست تا اینکه امروز بالاخره باز موفق شد.
البته در این مدتی هم که من ننوشته بودم، چیزی هم در دنیا عوض نشد و کارها همگی بهمان منوال پیش میگذره یعنی به زبان ساده بگویم، مینوشتم هم فرقی نمیکرد.
تنها فرقی که در میان میبود اگر مینوشتم، این میبود که از سنگینی فکر بیخود بیرون میآمدم و خودم را سبک احساس میکردم. آخه استاد فکر بیخود کردن هستم. یک مثال بزنم. یک مثال، یک مثال. بفرما همین الآن که میخوام مثال بزنم، دیگه هیچ چیزی یادم نمیاد. ولی صبر کنید، مثلا خدمتان عرض کنم که آها مثلا زمانیکه جام جهانی فوتبال بود و شرکت تولید کننده لوازم و پوشاک ورزشی نایکی کفش ورزشی به بر و بچه های تیم ملی نمیداد، هی فکر بیخود به کله ام میزد که این دیگه چه کلکی هست؟
خلاصه خیلی مشکوک شده بودم. پیش خودم فکر میکردم حتما میخواهند که ایرانیها را با پای برهنه بازی کنند یا اینکه بازیکنها تنها یک لنگه کفش ورزشی داشته باشند تا هم توانشان پایین بیاد و هم آبروشان بره. خلاصه از این فکرها. تا اینکه یکدفعه یادم افتاد که نه بابا کفش دست امثال ما دادن واقعا کار خطرناکیه و نظم جهانی را میتونه حسابی بهم بزنه و توازن قدرت را در منطقه عوض کنه.  بابا کفشه نه برگ چغندر.
مادر بزرگ مرحومم اگر الآن اینجا میبود بلافاصله میگفت حالا انقدر خوش نفسی نکن و بگو که چرا یکدفعه کفش میتونه خطرناک بشه؟
خیلی راحت. یادتان میاد که جورج دبلیو بوش پسر پس از آزاد و دموکرات کردن عراق به بغداد رفته بود و داشت مصاحبه مطبوعاتی میکرد که یکدفعه یک نابکاری میخواست با کفش ترورش کنه و یک لنگه کفش بطرفش پرت کرد؟ خوشبختانه جورج دبلیو بوش در این مبارزه تن به تن بموقع با اجرای فن جاخالی از خطر پرید ولی شما حالا مجسم کنید که هژده بازیکن ایرانی که بهرکدامش یوزپلنگ ایرانی میگفتند، برای هرکدامش سه جفت کفش یعنی شش لنگه همینجوری بفرستند.
آنهم کجا؟ هژده بازیکن ایرانی سرتا پا مسلح به کفشهای نایکی در میان صدهزار تماشاچی و بهنگام پخش مستقیم از تلویزیون. یعنی میلیونها مردم جهان هم اینرا میدیدند.
این نظم جهانی را که بهم میزد هیچ، نظم کهکشانی را هم بهم میزد و بنظر من کارخانه نایکی واقعا  نه تنها بفکر بشریت و جهان بود بلکه کل آفرینش را نجات داد. ولی خب، من یک مدت زمان نیاز داشتم تا به فلسفه والای اینکار پی ببرم و تا زمانی هم که پی نبرده بودم هی فکر بیخود میکردم.
باید هم اقرار کنم که تمایل به فکر بیخود کردن هنوز هم بکل از کله مبارکم بیرون نرفته و هزار چیز دیگه هم هستند که میتونم بنویسم و بگم  ولی رعایتتان را میکنم و در همین نوشته اول بعد از یکسال، آشفته حالتون نمیکنم.
تا نوشته بعدی.
شاید یکسال دیگه.

۱۳۹۶/۱۰/۱۵

برندگان یک ماجرا

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار باده ناخورده در رگ تاک است
چمن خوش است ولیکن چو غنچه نتوان زیست
قبای زندگیش از دم صبا چاک است
ماجراهای اخیر اتفاق افتاده در ایران نخست شگفتی خیلیها را برانگیخت و سپس امید خیلی ها را برانگیخت و اکنون نیز میرود که ناامیدی خیلی دیگر را برانگیزد.
به گمان من این ماجرا در واقع بیشتر برخاسته از کشش و تنش جناحهای حاکم در ایران بود که میان خود بر سر تقسیم قدرت مالی و جانشینی خامنه ای اتفاق ندارند و بدینوسیله بیشتر میخواستند که درگیری پس از زمان خامنه ای را در زمان حیات خود او انجام دهند تا برنده ماجرا بتواند مرجعیت خود را توسط  او نیز تصویب نماید و ضمانت کاری پس از او را داشته باشد ولی ماجرا از دستشان خارج شد و ابعاد دیگری بخود گرفت.
اینها اصلا هم فکر نمیکردند که کار به اینجا بکشد و نارضایتی غیرقابل انکار مردم را با وجود اینکه میدانستند و میشناختند ولی دستکم گرفته بودند. برای ایشان بخصوص دشوار بود که ببینند این جنبش از میان قشر محرومتر جامعه برخاست. قشری که جناح حاکم پیوسته بر آن تکیه داشت. از اینرو چند روز اول بکلی حیران مانده بودند.
ظاهرا اصلاح طلبان ( اعم از خود اصلاح طلبان و یا کسانیکه اصلاح طلبان را تنها آلترناتیو موجود در جامعه ایران میشناختند) در این ماجرا باختند. این ظاهر ماجراست.  اما بنا به روند و شیوه غیر علمی و پرهزینه آزمون و خطا، ایشان تجربه ای دیگر اندوختند که اگر نمی اندوختند بسیار بهتر میبود. این البته در مورد جناح مقابل هم صادق است. اینان نیز تجربه های خود را اندوختند و کوشش خواهند کرد تا هر گونه خطر دیگری را در آینده از پیش محاسبه نمایند بدون اینکه روشهای پیشین خود را تغییر دهند و از خواستهای بیخود خود بکاهند. به این مسئله بسیار بزرگ فعلا اینجا کاری نداریم.
اینجا تنها میخواستم که به دوبرنده ماجرا که از هم اکنون مشخص گشته اند، اشاره ای کرده باشم. در یک سو اصولگرایان و دلواپسان در ایران و در سوی دیگر ترامپ و متحدینش در خارج از ایران. 
طرف ایرانی علیرغم صدمات فراوانی که بر پیکر اقتصاد، اجتماع و سیاست ایران وارد کرده، از دید خود مشروعیت و مظلومیت خود را که بنظر خودش پیوسته توسط  آمریکا و متحدانش تهدید و تحدید میشد، توانسته توسط آرای مردم تائید و تاکید نماید  و طرف دوم نیز که از هنگام  ورود به کاخ سفید پیوسته بدنبال گروهی و یا شخصیتی میگشت که با تکیه بر او سیاستها و تجارتهای خویش را در خاورمیانه پیش ببرد و در اصولگرایان ایران این شخصیت را میافت، به اغراقها و اعمال فشارهای خود ادامه خواهد داد.
ایندو گروه لازم و ملزوم یکدیگر هم هستند و بگونه بسیار زیرکانه ای هم با وجود اظهارات ظاهریشان، شدید بوجود یکدیگر نیز نیاز دارند.
هزینه های هنگفت این همکاری گروه نخست را ملت ایران و هزینه این همکاری گروه دوم را جهان غرب خواهد پرداخت اما هر دو گروه هم کمافی السابق اظهار میکنند که در حال هموار نمودن راه آسایش و رهایی مردم ایران هستند که شایسته بسیار بیشتر از اینها میباشند.
هیچکدام از این دو گروه دلواپسان داخل و خارج ملت ایران را نبایست در عملی نمودن اظهاراتشان دست کم گرفت که کوتاه میآیند. نمی آیند.
اما، گمان مبر که به پایان رسید کار مغان.