۱۳۹۲/۶/۲۹

فرق

چند روزه که مرتب یادم به یک ماجرا میفته که شاید ظاهراً عادی باشه ولی‌ از احوالاتِ  ملتِ  ما و اینکه توقع به حق داره آیا نه‌ سخن میگه.
سالِ  گذشته رئیسِ  جمهورِ  المان مجبور به استعفا شد چونکه، برایِ خریدِ  یک خونه معمولی‌ از بانک پول قرض گرفته بود و بانک هم ازش بهره خیلی‌ خیلی‌ پایین طلب کرده بود.
وقتی هم میگم خونه معمولی یعنی که خونه واقعا معمولی‌ بود و چیزِ  عجیب و غریبی به حساب نمی‌آمد با وجود این آقای رئیس جمهور آلمان مجبور بود قسطی بخردش.

آقا جراید و رسانه‌ها پدرِ  طرف را چنان دراوردند که استعفا کرد و غیبش زد. جراید و رسانه ها و بقیه احزاب و خلاصه همه وهمه گفتند نخیر آقا این جزو رشوه حساب میشه و رشوه هم اندازه اش مهم نیست بلکه نفس کار مهمه که بده. یارو هم  اول آمد جلو دوربین تلویزیون و کلی عذر خواهی کرد و بعدش هم  رفت که رفت که رفت.

رئیس جمهورِ  اسبقِ  ما موقعیکه میخواد بره به اندازه خس و خاشاکِ  بیابان با خودش از خزانه مملکت ( به عربی‌ میشه بیت المال ) پول میبره تا دانشگاه بسازه. هشت سال سر کار بود چیزی نساخت. حالا میخواد بسازه.
از همان دانشگاه‌هایی‌ که آدم که ازش بیرون میاد وسطِ  سالنِ  سازمانِ ملل هاله نور میبینه. از اون هاله ها که حال همه ایرانیها رو میگیره بجز حال دکتر و شرکا رو. تازه به افتخار این کارش و گردن کلفتیش میبرنش توی مجمع تشخیص مصلحت رژیم هم میشوننش. صدای هیچکس هم در نمیاد.

حالا شما به من بگید، مردمِ  این مملکت چطور می‌تونن همون چیزهایی‌ که در اون مملکت هست توقع داشته باشند؟
تکیه بر جایِ  بزرگان نتوان زد به گزاف
تا که اسبابِ  بزرگی‌ همه آماده کنی‌

۱۳۹۲/۶/۱۰

مرغ جنگ

فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
که تا ابد بریده باد نای او
بریده باد نای او و تا ابد
گسسته و شکسته پر و پای او
...........

به کسانیکه دو لقمه نون حلال ( ! ! ) از راه جنگ افروزی در میارن. 
کدوم طرفی هم هستن مهم نیست. سر و ته یک کرباسند.
ولی به اونهایی که جایزه صلح نوبل را هم قبول میکنن و میبرن بیشتر.

درحالیکه دیگران فقط از آخور میخورن، اینها هم از کیسه میخورن و هم از آخور.