۱۳۹۱/۷/۱۱

بخاطر ِ یکریال !!!

آقا بچه که بودیم مادر بزرگِ خدا بیامرزمان (خدا رفتگانِ همه را بیامرزد) بعضی‌ کارها را که میکردیم و یا بعضی‌ حرفها را که میزدیم وقتی‌ که میخواست از عواقبش ما را بترسونه و منافع انی‌ را از چشممون بندازه میگفت باز تخمِ مرغِ آمریکایی شد؟
حالا جریانِ تخمِ مرغِ آمریکایی چی‌ بود.
ما که خودمون ندیدیم ولی‌ یک روز و روزگاری که این مملکت با وجود نداشتن سد و چاهِ عمیق و اینطور چیز‌ها هنوز می‌تونست تا حدِ زیادی محصولاتِ غذایی خودش را خودش تامین کنه، ما موجودی داشتیم بنام مرغِ.
این مرغِ  که از بومیانِ ایران بود و فکر کنم حتی زودتر از هخامنشیان به ایران آمده بود رنگ‌هایِ مختلفی‌ داشت و بهش مرغِ  شهری، رسمی  یا مرغِ ِ خونگی می‌گفتن. تخم هم میذاشت. تا اینکه بالاخره بر اثرِ فروش نفت وضع پدرانِ ما چنان خوب شد که همشون دیگه انگلیسی با هم حرف میزدن ولی‌ وقتی‌ که گشنه میشدن به فارسی‌ گشنه میشدن.
آقا اینا دیدن نمیشه حالا که ما انگلیسی حرف می‌زنیم باید غذاهایِ انگلیسی هم بخوریم، رفتن عوضِ مرغ و تخمِ مرغ از کل عباس و کل حسن خریدن   "اگز"  از مستر جونز خریدن. مثلِ تجارِ رسمی‌ ( آقاها وآقازاده ها) فعلی که تا قبل از خوردنِ کفگیر به تهِ دیگ بر اثرِ تحریم، میرفتن از چین و ماچین خرید میکردن و میاوردن داخل با سود‌هایِ کلان میفروختن تا برو بچه‌هاشون را یکجوری راه بندازن و در ضمن  به محصولاتِ داخلی‌ حسابی‌ ضربه بخوره.

بعدها که حتی پدرانمون  رفتن مرغِ جونزی وارد کردن و وادارش میکردن که تخم بگذاره. این مرغهایِ آمریکایی همچی‌ بفهمی نفهمی یک کم تنومندتر از مرغهایِ کل عبّاس بودن به‌خاطرِ همینهم تخم مرغهایِ آمریکایی یک کم بزرگتر بودند از تخم مرغهایِ خونگی و در نتیجه قیمتشون را که از روی وزن میخواستن حساب کنن یک قرون بیشتر  از تخمِ مرغهایِ خونگی بود.

یکبار به یک مرغِِ رسمی‌ میگن ببین تخمِ تو ۴ ریال هست ولی‌ مال آمریکایی ۵ ریال؟ بله یک زمانی‌ تا همین چند سال پیش، واحدِ پولِ ایران ریال بود نه‌ صد هزار تومان.
مرغِ رسمی‌ هم جواب میده شما فکر می‌کنید من بخاطرِ یکقرون میام اونجام رو پاره می‌کنم؟ البته شما ببخشید مادر بزرگم کمی‌ رک بود.
ولی‌ منظورش اینبود که هر سودِ آنی‌ نباید حتماً به خوشبختی دائمی بکشه، مواظب نباشی‌ یک اتفاقایِ خطرناکی برایِ اونجایِ  آدم میافته. بعضی‌ وقتها سودِ آنی‌ را باید ردش کرد تا ضرر دائمی به صورتِ جایِ بخیه‌هایِ ناجور, نصیبِ ما نشه.
منظورم اینه که اگر دیدی مثلا خرمایِ هونولولویی بهت دادن که هم اندازه اش بزرگتره و هم یک کم برق میزنه اگر عاقل باشی‌ نمیخری. چرا؟ چونکه خریدِ اون باعث میشه محصولات خرمایِ داخلی‌ (همه اینها تنها مثل هستند) لطمه بخورند، کشاورز بیاد شهر و روزی که هونولولو دیگه خرما بهت نفروخت تو انگشت بدهان بمونی‌ (مادر بزرگِ خدا بیامرزم یک جایِ دیگه میگفت که من روم نمیشه بگم)  که ای وای حالا چه کار کنم.
فقط اینو میخواستم بگم. حالا تو دیگه خود حدیثِ مفصل بخوان از این مجمل.

۱۳۹۱/۷/۱۰

مرده و حرفش، ملته و عملش



در تمامِ دنیا میگن که انسانها باید بتونن رویِ حرف و رفتار یک ملت حساب کنند.
در ایران وضع حرف و عمل مردم  چنان محکم و قابلِ اعتماد هست که نه‌ تنها انسانها بلکه حتی پرنده‌های دنیا هم رویِ رفتارِ مردمِ ما حساب میکنند، مثلا این پرنده‌ها دقیقاً می‌دونن که چراغِ راهنمایی و اینطور چیز‌ها عینِ خیالِ هیچ کس نیستند ، یعنی تنها چیزی در شهرها هست که برای لانه سازی پرندگان از همه مطمئن ترند، چونکه هیچ بنی‌ بشری نظر هم بهشون  نمیندازه.
اینهم مدرک.

مردم از همون روز ازل گفتن ما نظم و قانون نمیخوایم هنوز هم پاش ایستادن.
از همون روز ازل گفتن ولی ما به همه چیز ایراد میگیریم و نق میزنیم هنوز هم پاش ایستادن.

آخه مرده و حرفش و ملته و عملش. شما چی فکر کردید؟