۱۳۸۹/۱۲/۱۱

ایمان به هزار جا و حالا هم وقتش نیست


از قدیم گفتن که مال به یکجا میره ولی ایمان به هزار جا.  خب که چی؟ منظور؟ هیچی بابا زود ناراحت نشید.  به شما هم که نازکتر از گل نمیشه گفت.  یک ضرب المثل  قدیمی بود  یادم  امد  نوشتم. حالا اینقدر شما فشارتون بالا  نره. خوب شد بقیه ضرب المثلهایی که یادم امده بود رو ننوشتم وگرنه چی میشد اینجا؟
ضرب المثلهایی مثل    دستی را که نمیشه برید باید بوسید  و یا   ما هم تون را میتابیم و هم بوق را میزنیم   و یا مال خودم مال خودم مال مردم هم مال خودم  و یا مال مفت صرافی ندارد  و یا معامله با خودی غصه داره  و یا به مرده که رو بدی به کفن خودش میرینه.  ببخشید اینو من نگفتم  ابا  و اجداد شما  گفتن بنده  فقط نقل قول کردم. همه این چیزایی که بالا نوشتم جزو ضرب المثلهای ایرانی هستند.
میخواستم که ننویسمشون ولی خب دیگه مثل همه چیزای ما ایرانی حساب و کتاب نداشت و مثل همه چیز که از دستمون در میره این یکی هم از دست من در رفت. ولی با وجود این خودمونیم ضرب المثلها  در واقع  اینه  دیدگاههای درونی مردما هستن و این چیزای بالا رو که بخونیم  میبینیم  که این مردم ما همش تو فکر کلک زدن به  بقیه و جمع کردن برای خودشون بودن برای اینکار حد و مرزی هم قایل نبودن و فکر عاقبتش رو هم نمیکردن. تربیت بزن و در رویی بوده و به بقیه هم پیشنهاد میکردن. اخرش هم برای اینکه  نفس همه رو بگیرن میگفتن رو بهش نده.
این جریان بصورت یکطرفه جالبه. جالب  تا اونجایی  هست یا میتونه باشه که ادم  جزو  گروه بزن و در رو باشه ولی هیچ مملکتی که  فقط  از یک  گروه تشکیل نشده.  در برابر بزن و در روها همیشه یک اکثریت بزرگ بخور و بمون هم هست که هیچکس برای اونا نسخه ای نمی پیچه یعنی اصلا ادم حسابشون نمیکنه که بخواد براشون نسخه بپیچه.
به مرور زمان هم حتی خود همونها هم به همین یک نسخه معتقد قلبی شدن حتی اگر شفاها چیز دیگه بگن. تنها نسخه معتبر از دید درونی همه همون هست که بالا امده. یا بزن و در رو یا  بخور و بمون و بمیر. کنارش هم کوتاه اضافه کنم که ما نسخه پیچیدن درست و حسابی هم بلد نیستیم. نسخه برای حال مردم کسی میتونه بپیچه که کمی در مورد احوال مردم و چرا و چگونه اونا فکری کرده باشه و برنامه ای در دست داشته باشه.
بخاطر همین هم هست که کسی که حالا بهر علتی دستش به دهنش رسید زود بقول معروف بارشو میبنده و در میره که جزو بزن و در روها  بمونه وگرنه اگر زیادی بمونه  دیر یا  زود میره جزوه بخور و بمون. اکثر کسانیکه پول مولی دارن و بچه و زندگی تا زمانش رسید یکجوری فلنگو میبندن و مملکت رو ترک میکنن چون میدونن زیادتر بمونن  خواهی نخواهی بخاطر بچه شون هم که شده بخور و بمون میشن.
ولی همه که پک و پول توی دستشون نیست و یک جوری هم باید مردم زندگی کنند و سعی کنن بیشتر بزنند و در برن تا بمونن و بخورن. این میشه تنها هنر مردم مملکت ما و دولتهامون هم دقیقا از همین اخلاقمون هست که خوششون میاد.
حالا من به کنار ولی شما مردم شریف و باستانی و مذهبی و مدرن و دیگه نمیدونم چی چی تنها همین یک هنر رو دارید که در جامعه برای خودتون و ایندگانتون عرضه کنید؟ همین؟  اگر نه و هنرهای دیگه هم دارید پس چرا ما هر روز توی این مملکت وضعیت اجتماعی و اقتصادیمون بدتر از روز قبل میشه؟  قبول دارم که دولت مقصره  ولی دولت همه جا مقصره؟ بنظر من دولت مصرف کننده همین اخلاق خودمون هست. دولت زالویی هست که توی خون و چرک میتونه زندگی کنه و این خون و چرک رو هم ما بهش میدیم و از زالو افعی درست میکنیم.
اخه نمیشه که ما هزاران سال تمدن داشته باشیم و عقلمون از همه بیشتر باشه و برای هر سئوالی در هر زمینه ای حداقل  چهل تا جواب محکم و حسابی داشته باشیم  و بازم توی  کثافت دست خودمون غوطه بزنیم. چرا؟ چونکه نگذاشتن. کی نگذاشت؟
از کجا امده بود این بابای نگذار؟ جز اینکه خودمون بودیم و هستیم و خواهیم بود؟ قرنهاست که قول میدیم اگه این نباشه اون بیاد اقا مملکت میشه گلستان و صد بار دیدیم که این نبود و اون هم امد و پامون بیشتر رفت تو لجن.
حداقل پای صحبتهای پدرانمون که نشستیم که.  همیشه هم اخرش گفتیم  ای بابا رحمت به کفن همون دزد اولی.   پس عقل میگه که این رفتنا و اومدنا چیزی رو عوض نمیکنه چونکه ما خودمون رو نمیخوایم عوض کنیم. اونی که میره از ما هست اونی هم  که میاد  بازم از ما.  ما هم که همین هستیم  که  میبینید.  میدونم که میگید نه به جون تو ایندفعه مثل دفعه های دیگه نیست.  امروزه زمان فیس بوک و اینترنت و اینجور چیزهاست و همه دیگه حالیشونه. درست همه این وسایلی که میگید هستند ولی مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه.
ما چی هستیم؟ یک عده ادمای بدون برنامه و به زبان ساده اماده خور محافظه کار و بوقلمون صفت.  مثلا ما همه مون میدونیم که مموتی و شرکا را نمیخوایم ولی چی میخوایم؟ معلومه دیگه ازادی میخوایم. ازادی چیه؟ یعنی چی ازادی چیه؟  ازادی ازادی هست دیگه. ازادی یعنی اگر توی خیابون با اون ماشین سواریت  قیر و قاژ رفتی و پلیس یقه ات رو گرفت تو مثل بچه ادم دست میکنی توی جیبتو و جریمه رو میدی یا اینکه شروع میکنی وحشی بازی دراوردن  و همزمان هم  جزو اعمه معصوم میشی و هم یکجوری سعی میکنی پلیس رو اروم کنی حالا پولی، جوکی، مسخره بازی و و و. 

اگر فردا رفتی توی صف اداره ای پشت سر یک بابای ژنده پوش بدبخت مجبور شدی بایستی این حالت رو قبول میکنی یا سعی میکنی که یک جورایی به مردم بفهمونی که بیست سال توی لندن زندگی میکردی و اخرهفته ها هم میرفتی پاریس تا مردم حالیشون بشه و راه رو برات باز کنند؟
توی صف نانوایی شیطون گولت نمیزنه که دستت رو توی جیبت بکنی و دو برابر قیمت  نون را بدی تا هم نون بهتر گیرت بیاد و هم معطل نشی؟  نمونه ادعاهای من خواهران زینب دکولته باز کالیفرنیا و جنیفر لوپزهای مقنعه دار ایران.
یعنی در یکزمان هم عربی میرقصیم و هم حلوای نذری میپزیم. کجا هم هستیم مهم نیست ظاهرمون رو زود با محیط مطابقت میدیم. ذاتا اینجوری تربیت میشیم. در واقع دیویم. کارمون و حرفمون در دو مسیر کاملا مختلف حرکت میکنن. فقط توی خارج یک خورده این خاصیتمون کمرنگتر عمل میکنه.

اگر هم یکعده از ما در خارج از کشور به جایی رسیدن والا بنظر من دو علت میتونه داشته باشه. یکی اینکه توی خارج امکاناتش بمراتب بیشتر از توی ایران هست اینجا دیگه به اون صورت پارتی بازی و اینجور کارا رو نمیکنیم یعنی نه اینکه اهلش نیستیم  چرا هستیم  و تخصص هم توش داریم  ولی  این  بدبختای کشورای اروپایی  و امریکایی  زبون نفهم هستن و حالیشون  نیست وگرنه  برای ما  چه کاری از این راحتتر؟  و دوم اینکه اینجا از  جماعت ایرانی بدوریم  و بعنوان اقلیت مجبور میشیم  ییشتر شبیه اهالی کشورای انتخابیمون بشیم تا شبیه خودمون بمونیم  حداقل از نظر ظاهر.
دو هفته بریم ایران دوباره همون یل قبلی هستیم.   حالا تو صف  وایسید  و یکی یکی  پشت سر هم بمن فحش بدید همتون با هم فحش ندید که کسی نفهمه  چی میگید.  به جان عزیزتان میدونم  که تو یکی اینجوری نیستی همه هستن  ولی تو از همون بچگی نبودی. یکجورایی با من هم عقیده هستی و تو هم از همین زجر در عذابی که چرا بقیه اینجوری هستن و مثل تو نیستن   ولی کور خوندی دقیقا حرفم با همین خود تو هست.

میدونم که حالا وقت این حرفا نیست و این رژیم داره دخل همه رو در میاره  و اول باید با اون در افتاد ولی نمیشه. چرا نمیشه؟ چونکه من خودمون را میشناسم. برای ما هیچ وقت وقت این حرفا نیست و علت موندن همچین ادمهایی رو هم بالای سر خودمون دقیقا همین میدونم.
هیچ وقت وقت این حرفا نبوده و نخواهد بود.  وقت به جون هم افتادن و از اسمون و ریسمونی که یک ذره هم ازش خبر نداریم گفتن  همیشه هست ولی وقت این حرفا نیست. وقت نشستن کنار گود و داد زدن لنگش کن همیشه هست ولی وقت این  حرفا نیست.